مسئله واگذاری وظایف به نهاد های محله ای
بر اساس ماده 84 قانون شهرداری ها این سازمان می تواند برخی فعالیتهای خود را از طریق شخصیتهای مستقل و مطابق اصول بازرگانی به انجام برساند. در اینجا این پرسش وجود دارد که آیا شهرداری میتواند اختیاراتی را که بهواسطه شخصیت حقوقی عمومی خود دارد، با تشکیل مؤسساتی که طبق اصول بازرگانی (مطابق قانون تجارت) اداره میشوند به آنها بسپارد؟ پاسخ این پرسش قطعاً منفی است (نوروزی، ۱۳۸۰).
شهرداری نمیتواند اجازه تفویض و انتقال وظایف راجع به عمل حاکمیت شهرداری را به شرکتها موضوع ماده 84 اعطا کند. بهطورکلی هر یک از وظایف شهرداری که برای شهروندان، خارج از روابط قراردادی، ایجاد الزام میکند، از این دسته اعمال بوده و صلاحیت شهرداری برای اجرای آنها به جهت شخصیت حقوقی خاص آن است؛ اما وظایفی که شهرداری از باب عمل تصدی بر عهده دارد و طبق قاعده مستلزم تعارض و نافی با حقوق اشخاص نیست، قابلیت واگذاری به اشخاص حقوقی موضوع ماده 84 رادارند. این قبیل فعالیتها توسط هر شخصی قابل انجام هستند و وضع آنها در چارچوب وظایف شهرداری، جنبه عرضی داشته و از باب تولی و مدیریت عمومی امور است (همان).
قانون شهرداریها بهعنوان حقوق عمومی دارای ویژگیهای خاصی است: 1) تکلیفی بودن مقررات قانون شهرداری، به این معنا که مقررات قانون شهرداری تکلیفی است. درنتیجه توافق خلاف آنها باطل است. 2) مقررات قانون شهرداری غیرقابل واگذاری است، تفویض اختیارات ناشی از قانون، بهویژه ناشی از حاکمیت ملی به سایر اشخاص، اعم از حقیقی و حقوقی و عمومی و یا خصوصی ممنوع است مگر بهحکم قانون. 3) اصل برای تکلیف شهرداری است، نهادهای مذکور در قانون و مقررات وابسته به آن برای انجام وظایفی که قانونگذار تشخیص داده است تأسیسشدهاند. مادام که اراده عمومی، مقررات دیگری وضع نکرده است، موظف و مکلف به اجرای تمام قانون است. فقط در مواردی که بهصراحت اختیار به شهرداری دادهشده است شهرداری اختیار در انجام یا ترک فعلی را دارد.
ویژگیهای قانون شهرداریها بهعنوان حقوق عمومی که به آن اشاره شد در بیشتر موارد در تضاد با اهدافی است که برای مدیریت محله در نظر گرفتهشده است بهعنوانمثال:
1 بر اساس ویژگی امری بودن، شهرداری باید و الزاماً در حوزه وظایف خود بهصورت امری و دستوری عمل کند چراکه غیرازاین خلاف نص صریح پشتوانههای قانونی این سازمان عمومی است؛ بنابراین وظیفهای که قانون شهرداریها بر عهده دارد باید بهصورت امری و دستوری به اجرا بگذارد. این ویژگی شهرداری بهعنوان یک شخصیت حقوق عمومی ناقض هدف از راهاندازی مدیریت محله است. چراکه بر اساس دیدگاههای مسئولین شهرداری هدف اصلی از راهاندازی مدیریت محله جلوگیری از فعالیتهای امری و دستوری است.
2 بر اساس ویژگی دوم قانون شهرداریها در بخش حقوق عمومی واگذاری مقررات قانون شهرداری غیرقابل واگذاری است. یکی از مقررات قانون شهرداریها وظایف حوزه اجتماعی و فرهنگی است و باید به آنها بپردازد. ازآنجاییکه این امر در بخش حقوق عمومی قرار میگیرد غیرقابل واگذاری است. این ویژگی نیز در تضاد با یکی از مهمترین اهداف مدیریت محله است که در آن به مسئله واگذاری امور اجتماعی و فرهنگی اشارهشده است.
3 بر اساس ویژگی سوم اصل بر تکلیف شهرداری است، به این معنا که شهرداری مکلف به انجام اموری است که قانون برای او تعیین کرده است؛ و تا زمانی که اراده عمومی قانون دیگری تعیین نکند شهرداری مکلف به ادامه وظیفه خود است. ممکن است در اینجا استدلال شود که مصوبه شورای شهر در مورد ساماندهی مشارکتهای اجتماعی شهروندان در محلات شهری بهعنوان قانونی تعبیر گردد که شهرداری از زیر بار تکلیف انجام امور اجتماعی و فرهنگی شانه خانه کند؛ اما ازآنجاییکه در این مصوبه اسمی از واگذاری امور اجتماعی و محلی به خود مردم نیامده است نمیتوان مصوبه شورای شهر را مبنای قانونی برای واگذاری امور اجتماعی و فرهنگی قرارداد.
با توجه به این توضیحات به نظر میرسد بر اساس ویژگیهای حقوق عمومی قانون شهرداریها، شهرداری ظرفیت و اختیار لازم را برای تحقق اهدافی که برای مدیریت محله در نظر گرفتهشده است ندارد. علاوه بر موارد فوق مسئله شخصیت حقوقی نبودن مدیریت محله هم یکی از اساسیترین چالشهای قانونی و حقوقی مدیریت محله است.