مسئله قدرتهای متعارض در نظام محله محوری شهر تهران
تا پیش از شکلگیری مدیریت محله شورایاری محله یگانه حلقه واسط شهروندان با مدیریت شهری قلمداد میشد. یا حداقل ازنظر دبیران شورایاری محلهها اینطور بود! شورایاری پایگاه خود را رأی اهالی میدید و با رویکردی متفاوت در جلسات شهرداری وارد میشد اما با تشکیل مدیریت محله شهرداری ابزاری دیگری نیز برای تعاملات محلهای ایجاد کرد!
ساختار سازمانی ایجادشده در سطح محله در چهار سطح تعارضات و نقصانهایی دارد. این تعارضات میان هیات امنای محله (قدرت تصمیمگیری و نظارت)، شورایاریها (قدرت نظارت)، مدیر محله و کارکنان سرای محله (نیروهای اجرای و عملیاتی)، کارکنان مرتبط با مدیریت محله در شهرداری ناحیه و منطقه (قدرت تصمیمگیری و نظارت) و معاونتهای شهرداری در سطح منطقه و شهرداری کل (قدرت تصمیمگیری و اعمالنفوذ) رخ میدهد.
1. راهاندازی مدیریت محله، قدرت شورایاریها را تحت تأثیر قرار داده و تعارض منافع ایجاد کرده است.
2. هدف آن بوده که شورایاری و هیئتامنا بهعنوان نهادهای تصمیمگیری و نظارت، برنامه کاری مدیریت محله را مشخص کنند. در اصل، مدیر محله بازوی اجرایی هیئتامنا و تحت نظارت شورایاری است. اکنون هیئتامناها و شورایاریها تلاش میکنند چنین چیزی اتفاق بیفتد، اما در عمل شهرداریهای نواحی و مناطق، بهواسطه بودجهای که به سرای محلات اختصاص میدهند و مکانیسم انتخاب مدیران سرای محلات، مدیر محله را عامل اجرایی خود میپندارند.
از طرفی باید گفت که بهواقع شورایاریها بهصورت اجباری وارد فرایند مدیریت محله شدند و شهرداری با وعده دادن مکان استقرار و مدیریت فرایند مدیریت محله آنها را به مشارکت در این امر ترغیب کرد. درحالیکه مدیریت فرایند مدیریت محله نیازمند تخصص و تواناییهای خاص است و شورایاران زمانی صرفاً بهعنوان ارائهکنندگان گزارش کمبودهای محله انتخابشده بودند و در نهادی غیرانتفاعی فعالیت میکردند و با ورود به مدیریت محله وارد فرایندی انتفاعی شدند. این امر عملاً هم نقش قبلی آنها را خدشهدار کرده و هم در نقش جدید نیز دارای شرایط لازم برای ایفای نقش نیستند؛ بنابراین روند موجود بیشتر به سمتی حرکت میکند که منبعی برای تعارض و تضاد منافع باشد. این روند روزبهروز ناکارآمدی مدیریت محله را برجستهتر خواهد کرد.