محلههای شهری از گذشتههای دور دارای ظرفیتها و عملکردهای خاصی بوده که همواره موردتوجه مدیران شهری قرارگرفته است. تاریخ زندگی شهری در ایران نشان میدهد که همواره شیوه زیست شهری مبتنی بر هویت محلهای بوده است. برخلاف شهرهای اروپایی که ساکنان شهر احساس نزدیکی و تعلق به جامعه شهری فراتر از مرزهای محلهای داشتند، در شهرهای شرقی و ایرانی، محله، عامل همبستگی اجتماعی میان افراد بوده است(کوثری و همکاران ۱۳۸۷).
علاوه بر نقش هویت و هویتیابی در قالب محله و پیامدهای حاصل از آن، یکی دیگر از ضرورتهای توجه به «محله»، مسئله مشارکت مدنی است. میان انواع مشارکت، مشارکت مدنی از جایگاه رفیعی برخوردار است که بر پایه تعامل میان افراد شکل میگیرد و بر بعد حق مداری در مقایسه با وظیفه مداری متمرکز است. اصول شهروندی، اعتماد اجتماعی، پاسخگویی و نظارت، آزادی و عدالت، حقوق و تکالیف و... پایههای مشارکت مدنی را پیریزی میکنند. تبلور مشارکت مدنی ابعاد و حوزههای بسیاری متنوع و متکثری را دربرمی گیرد. یکی از اصلیترین پایگاهها و حوزههای تبلور مشارکت مدنی در زندگی شهری و کلانشهری محله است. مشارکت مدنی در سطح محله میتواند موجب وفاق اجتماعی گردیده و از بار مسئولیت و تصدیگری دولت و نهادهای عمومی مانند شهرداری بکاهد. از سویی دیگر، امروزه اداره و مدیریت صحیح و پایدار شهرها و مخصوصاً کلان-شهرها بدون جلب مشارکت مدنی امری غیرممکن است. بر این اساس، برنامهریزی برای مشارکت دادن و حضور آگاهانه و معنادار شهروندان در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، رفاهی و محلی، یکی از مهمترین دغدغهها و ضرورتهای مدیران شهری است.
بر این اساس پارادایمی نو یا بازگشت به پارادایم قدیمی در قالبی نو در حوزه مدیریت و برنامهریزی شهری برجسته شده است که بر «محله» تأکید دارد. از درون این پارادایم مفهوم «برنامهریزی محله مبنا» بیرون آمده است. این مفهوم مبتنی بر مقیاسهای ذهنی و ابعاد مشخص فضا - زمان در مقیاس محلی و خرد است تا نگرش کلان و بهجای پرداختن به توده مکانیکی و غیرقابل مدیریت کلانشهری بهاندازه قابل مدیریت و واحدهای ارگانیکی مشخص (محلهها شهری) میاندیشد. در این رویکرد نگاه برنامهریزی و مدیریت از «پایین به بالا»، مبتنی بر توانمندسازی، نگرش «دارایی مبنا» و تأکید بر منابع انسانی و سرمایههای اجتماعی و مشارکت جمعی ساکنین محلهها است (حاجی پور، ۱۳۸۵).
امروزه بیشتر صاحبنظران حوزه مدیریت شهری، تجربه مدیریت متمرکز شهر را شکستخورده دانسته و آن را بدون مشارکت شهروندان ناموفق ارزیابی میکنند. ازاینرو جلب مشارکت شهروندان یکی از دغدغههای اصلی مدیریتهای نوین شهری محسوب میشود. شهرداری تهران یکی از نهادهای مهم مدیریت این کلانشهر با اتخاذ رویکردی اجتماعی، گامهای اساسی در راستای جلب مشارکت شهروندان برداشته است. شهردار تهران «شهر زیست پذیر؛ شهروند مشارکت پذیر» را بهعنوان برنامههای خود اعلام نموده است و بهوضوح در سخنرانیهای خود به اهمیت مشارکت شهروندان در اداره شهر اشاره نمودهاند.
اما پیشازاین در تهران در سالهای اخیر در قالب تشکیل و حمایت از فعالیتهای «شورایاریهای محلهها» اقداماتی برای تقویت هویت محلی و استفاده از ظرفیت مشارکت و همکاری شهروندان و توجه به اولویتها و نیازهای محلی صورت گرفته است.
در ادامه این مسیر با اجرای «طرح مدیریت محله» در محلههای شهر تهران باهدف سپردن امور مرتبط فرهنگی، اجتماعی و ورزشی در مقیاس محله به خود ساکنین محله و بهرهگیری مؤثر از ظرفیت مشارکت، همکاری و توانمندی ساکنین، تلاش شد تا برای حضور، همکاری و تعامل تمامی علاقهمندان به مسائل شهری در مقیاس محلهها و شکوفایی استعدادهای محلهای در حوزه هویتیابی و ایجاد احساس تعلق فراهم گردد؛ اما بررسیهای صورت گرفته میزان تحقق اهداف در مقابل آورده مدیریت شهری قابلقبول نمیداند و علاوه بر آن امروز مدیریت شهری خود را در برابر فرآوردهای میبیند که مقرر بود تسهیل گر اداره شهر باشد درحالیکه به دلایلی که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد استعداد ایجاد یک بحران برای سازمان شهرداری را دارد!