یادداشت های

رضاشادمان فر

یادداشت های

رضاشادمان فر

رضا شادمان فر کارشناس ارشد مدیریت شهری و دانشجوی شهرسازی و فعال در حوزه های مشارکت شهروندان در مدیریت شهری ، شورایاری ها و مدیریت محله در این وبلاگ به بیان دیدگاه های خود و مشاهداتش می پردازد. همچنین وب سایت shadmanfar.ir برای ارتباط و آشنایی بیشتر با ایشان در دسترس است.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
۰۶
شهریور

در دهه‌های اخیر، کلانشهرهای ما با پیچیدگی‌های فزاینده‌ای روبرو شده‌اند که مدل‌های سنتی مدیریت شهری توان پاسخگویی به آنها را ندارند. تصور کنید شهری که هر بخش آن مانند یک ارگان جداگانه عمل می‌کند، بدون آنکه درک متقابلی از نیازها و ظرفیت‌های یکدیگر داشته باشند.

چالش اصلی ما گسست نهادی است؛ جایی که سازمان‌ها و نهادها به جای همکاری، در رقابت و انزوای سازمانی فرو رفته‌اند. این وضعیت نه تنها پیشرفت را کُند می‌کند، بلکه منابع محدود شهری را نیز هدر می‌دهد.

نظریه تعامل چندسطحی، راهکاری نوین برای عبور از این بن‌بست است. این رویکرد بر سه سطح کلیدی تمرکز دارد: سطح خُرد (محلات و شوراها)، سطح میانی (سازمان‌ها و نهادهای تخصصی) و سطح کلان (مدیریت شهری و نهادهای حاکمیتی). هدف، ایجاد گفتگویی عمیق و مستمر میان این سطوح است.

اصول بنیادین این نظریه بر احترام متقابل، تبادل دانش و خلق راهکارهای مشترک استوار است. تصور کنید چگونه می‌توان با شنیدن صداهای مختلف، راه‌حل‌های خلاقانه‌ای برای چالش‌های شهری پیدا کرد.

دستاورد اصلی این رویکرد، هم‌افزایی نهادی است. یعنی شکوفایی ظرفیت‌های درونی نهادها، ایجاد فرهنگ مشارکت و تصمیم‌گیری جمعی. مزایای راهبردی آن شامل انعطاف‌پذیری سازمانی، مدیریت هوشمندانه تحولات و در نهایت توسعه پایدار اجتماعی است.

این نظریه فراتر از یک مدل مدیریتی، یک انقلاب نرم در اداره شهر است. جایی که تنوع دیدگاه‌ها و خِرَد جمعی، سرمایه اصلی توسعه محسوب می‌شود. شهر، همانند یک موجود زنده، نیاز به گفتگو، تنفس و رشد مداوم دارد.

در پایان، باید بپذیریم که توسعه شهری، دیگر مسئله یک سازمان یا نهاد خاص نیست، بلکه مسئولیتی مشترک است که نیازمند همکاری، همدلی و هم‌اندیشی تمام کنشگران شهری است.

 

به این ترتیب : 

در عصر پیچیدگی‌های شهری، آیا راهکاری فراتر از مدیریت سنتی وجود دارد؟ امروز، کلانشهرها نیازمند رویکردی انقلابی در تعامل نهادی هستند.

🔍 چالش اصلی

شهرهای ما از:

  • گسستگی نهادی
  • فقدان گفتگوی سازنده
  • نبود همگرایی رنج می‌برند

نظریه تعامل چندسطحی چیست؟

🌈 سه سطح کلیدی تعامل

  1. سطح خُرد: محلات، شوراها، نهادهای محلی
  2. سطح میانی: سازمان‌ها، نهادهای تخصصی
  3. سطح کلان: مدیریت شهری، نهادهای حاکمیتی

💡 اصول بنیادین

  • احترام متقابل
  • تبادل دانش
  • خلق راهکارهای مشترک

دستاوردهای کلیدی

🚀 هم‌افزایی نهادی

  • شکوفایی ظرفیت‌های درونی
  • ایجاد فرهنگ مشارکت
  • تصمیم‌گیری جمعی

🤝 مزایای راهبردی

  • انعطاف‌پذیری سازمانی
  • مدیریت هوشمندانه تحولات
  • توسعه پایدار اجتماعی

نگاه عمیق‌تر

این نظریه فراتر از یک مدل مدیریتی، یک انقلاب نرم در اداره شهر است. جایی که تنوع دیدگاه‌ها و خِرَد جمعی، سرمایه اصلی توسعه محسوب می‌شود.

💬 سخن پایانی

شهر زنده است؛ او نیاز به گفتگو، تنفس و رشد مداوم دارد.

  • رضا شادمان فر
۳۰
مرداد

مقدمه

با افزایش اهمیت توسعه محلی و تأکید بر مشارکت عمومی، نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی به عنوان یکی از رویکردهای ضروری در درک و مدیریت پیشرفت‌های محلی مطرح می‌شود. این نظریه بر اهمیت توانمندسازی از طریق مشارکت ساختارمند تأکید دارد و به بررسی ارتباطات پیچیده بین کنشگران در سطوح ملی، میانی و محلی می‌پردازد. بر اساس داده‌های این پژوهش، الزامات و چالش‌های توسعه ظرفیت‌های نهادی در سطح محله به چهار سطح اصلی تقسیم‌بندی شده است که در ادامه به تفصیل بررسی می‌شود.

تحلیل

1. سطح نهادی-ساختاری

در این سطح، تمامیت‌خواهی دولت و تعارض منافع سازمانی به عنوان چالش‌های اصلی شناسایی شده‌اند. مصاحبه‌ها حاکی از آن است که این چالش‌ها ریشه در ساختارهای تاریخی و اجتماعی دارند. یکی از متخصصان تأکید می‌کند: "تا زمانی که ساختار قدرت به‌صورت عمودی و از بالا به پایین باقی بماند، نمی‌توان انتظار شکل‌گیری نهادهای محلی کارآمد را داشت." برای مقابله با این چالش‌ها، کنشگران محلی پیشنهاد می‌کنند که روابط نهادی بازتعریف شوند و چارچوب‌های حقوقی شفاف تدوین گردند. این مطالعه نشان می‌دهد که اصلاح ساختارهای نهادی در گرو درک عمیق از بافت تاریخی و اجتماعی مناطق است و تغییرات باید به‌صورت تدریجی و با در نظر گرفتن ظرفیت‌های محله‌ها انجام شود.

2. سطح مدیریتی-اجتماعی

تحلیل داده‌ها در این سطح دو چالش اصلی را نمایان می‌کند: تمرکزگرایی در تصمیم‌گیری و محدودیت اختیارات محلی. به گفته یکی از مدیران میانی شهرداری: "زمانی که کوچک‌ترین تصمیمات محلی نیازمند تأیید سطوح بالاتر است، عملاً نمی‌توان از توانمندسازی نهادها صحبت کرد." این یافته‌ها نشان‌دهنده عدم تعادل در توزیع قدرت و مسئولیت است. بنابراین، طراحی سازوکارهایی که هم‌زمان استقلال عمل و پاسخگویی را تضمین کند، ضروری است.

3. سطح فرهنگی-اجتماعی

در این سطح، ضعف مشارکت پایدار شهروندان و بی‌اعتمادی متقابل میان مدیریت شهری و ساکنان محلات به‌عنوان چالش‌های عمده شناسایی شده‌اند. یک فعال اجتماعی توضیح می‌دهد که "مردم وقتی با مشکل حادی روبرو می‌شوند مشارکت می‌کنند، اما به‌محض حل مسئله، این مشارکت کم‌رنگ می‌شود." بی‌اعتمادی موجود ناشی از تجربیات ناموفق در مشارکت محلی است. لذا، تقویت سرمایه اجتماعی به طراحی و اجرای برنامه‌های بلندمدت و چندوجهی نیاز دارد که زمینه‌ساز مشارکت معنادار و اعتماد از دست رفته باشد.

4. سطح مهارتی-دانشی

برنامه‌ریزی و مدیریت محله‌ای در این سطح با چالش‌هایی شامل کمبود دانش تخصصی و ضعف مهارت‌های ارتباطی مواجه است. یکی از متخصصان بیان می‌کند: "بسیاری از مدیران محلی با اصول اولیه برنامه‌ریزی مشارکتی آشنا نیستند." شکاف بین دانش نظری و نیازهای عملی نیازمند بازطراحی نظام یادگیری سازمانی است که بتواند این دو را به هم نزدیک کند. بنابراین، توسعه ظرفیت‌های نهادی در سطح محله به نظام‌های آموزشی مؤثر نیاز دارد.

نتیجه‌گیری

در مجموع، توسعه ظرفیت‌های نهادی در سطح محله یک پدیده پیچیده و متکی به شبکه‌ای از روابط متقابل است. چالش‌های اصلی از جمله تمامیت‌خواهی دولت و ضعف مشارکت ممکن است بر اثربخشی منابع و راهکارها تأثیر بگذارد. موفقیت در این مسیر نیازمند رویکردی سیستمی و تدریجی است که بر تغییرات پایدار تأکید کند و بتواند به‌صورت هم‌زمان به همه سطوح توجه کند.

کلمات کلیدی

ظرفیت‌سازی نهادی، توسعه محله، مدیریت شهری، مشارکت شهروندان، استراتژی‌های مدیریتی

مراجع و ماخذ

  1. آذری، م. (2021). مدل مفهومی ظرفیت‌سازی نهادی در اجتماعات محله‌ای با تأکید بر مشارکت. مجله جغرافیا و برنامه‌ریزی محیطی, 15(2).

 

  • رضا شادمان فر
۲۶
مرداد

کلانشهر تهران، با مجموعه‌ای پیچیده از چالش‌های مدیریتی و اجتماعی، بستری منحصر به فرد برای درک ژرفای تعاملات نهادی فراهم می‌کند. نظریه ظرفیت‌سازی نهادی کوششی علمی برای گشودن دریچه‌ای نو به فهم پیچیدگی‌های مدیریت شهری است. در این یادداشت قصد دارم در خصوص ویژگی های این پژوهش مطالبی را ارایه کنم:

روش‌شناسی پژوهش، تلفیقی از رویکردهای کیفی، تحلیل محتوا و مطالعات میدانی بود. محققان با گردآوری داده‌ها از سه منبع اصلی - مصاحبه‌های عمیق، مشاهدات میدانی و تحلیل اسناد سازمانی - تلاش کردند تا لایه‌های پنهان و پیچیده تعاملات نهادی را آشکار سازند.

نمونه‌گیری هدفمند، شامل ۲۰ مصاحبه‌شونده از گروه‌های مختلف، طیفی متنوع از دیدگاه‌ها را پوشش داد:

  • مدیران ارشد شهرداری
  • اعضای شورای شهر
  • فعالان محلی
  • کارشناسان تخصصی مدیریت شهری

چارچوب نظری پژوهش بر مدل تعامل چندسطحی متمرکز شد که سه لایه اساسی تعامل را مورد بررسی قرار داد:
۱. سطح خُرد: نهادهای محلی و شوراهای شهری
۲. سطح میانی: سازمان‌های تخصصی شهرداری
۳. سطح کلان: مدیریت راهبردی و نهادهای حاکمیتی

مهمترین یافته‌های پژوهش نشان داد که توسعه شهری، فرآیندی پیچیده‌تر از یک دستور اداری ساده است. محققان دریافتند که ظرفیت‌سازی نهادی مستلزم:

  • شکستن سیلوهای سازمانی
  • ایجاد فضای گفتگوی باز و صادقانه
  • درک عمیق تفاوت‌های سازمانی
  • احترام متقابل میان کنشگران

از دستاوردهای کلیدی، کشف مکانیزم‌های پنهان تعامل سازمانی بود. پژوهش نشان داد که ارتباطات غیررسمی، گاه تأثیری عمیق‌تر از سازوکارهای رسمی دارند.

با این حال، محدودیت‌های پژوهش نیز انکارناپذیر است. حجم محدود نمونه و عمق اندک تحلیل‌ها، از نقاط ضعف اصلی مطالعه محسوب می‌شوند. پیشنهاد می‌شود در مطالعات آتی:

  • تعداد مصاحبه‌شوندگان افزایش یابد
  • از تکنیک‌های پیشرفته‌تر تحلیل استفاده شود
  • پوشش گروه‌های بیشتری از کنشگران شهری مد نظر قرار گیرد

راهبردهای عملیاتی پیشنهادی برای توسعه نهادی عبارتند از:

  • طراحی پلتفرم‌های تعاملی هوشمند
  • توانمندسازی نهادهای محلی
  • تسهیل گفتگوهای بین‌بخشی
  • ارتقای سرمایه اجتماعی
  • ایجاد سازوکارهای بازخورد مستمر

در نهایت، این پژوهش نشان می‌دهد که مدیریت شهری، دیگر یک فرآیند خطی نیست، بلکه اکوسیستمی پیچیده است که نیازمند:

  • نگاه سیستمی
  • درک متقابل
  • انعطاف‌پذیری سازمانی
  • خلاقیت مدیریتی
 
  • رضا شادمان فر
۲۴
مرداد

در عرصه مطالعات شهری، پژوهشی جدید از محققان رومانیایی منتشر شده که افق‌های تازه‌ای در درک ظرفیت‌سازی محله‌ای گشوده است. این مطالعه با عنوان "پژوهش عملی برای توانمندسازی جوامع محلی" توسط Calciu و همکاران در سال ۲۰۲۵ در مجموعه مقالات کنفرانس معماری منتشر شده است [۱].

ریشه‌های این رویکرد به Kurt Lewin، روانشناس اجتماعی برمی‌گردد که در دهه ۱۹۴۰ برای اولین بار مفهوم "پژوهش عملی" را مطرح کرد. او معتقد بود که پژوهشگران نباید تنها مشاهده‌گر باشند، بلکه باید در فرآیند تغییر اجتماعی مشارکت فعال داشته باشند.

پروژه انجمن گذار شهری (ATU) در رومانی، نمونه‌ای عملی از این رویکرد بود. محققان برنامه‌ای طراحی کردند که در آن دانشجویان از رشته‌های مختلف - معماری، برنامه‌ریزی شهری، جامعه‌شناسی و علوم اجتماعی - به صورت تیم‌های بین‌رشته‌ای مستقیماً وارد محله‌ها شدند.

جزئیات پژوهش نشان می‌داد که آنها از روش‌های نوینی برای درک لایه‌های پیچیده اجتماعی استفاده کرده‌اند. دانشجویان نه تنها به جمع‌آوری داده‌های آماری بسنده کردند، بلکه:

  • با ساکنان محلی گفتگوهای عمیق انجام دادند
  • نقشه‌های اجتماعی محله را ترسیم کردند
  • نیازهای واقعی را مستقیماً از زبان مردم شنیدند
  • راهکارهای بومی برای توسعه محله پیشنهاد دادند

چارچوب نظری پژوهش مبتنی بر همکاری پنج‌جانبه بود که شامل دانشگاه، صنعت، دولت، جامعه مدنی و محیط زیست می‌شد. این رویکرد، پیچیدگی‌های اجتماعی را در یک مدل جامع و پویا مورد بررسی قرار می‌داد.

نکته جذاب در این پژوهش، همپوشانی آن با نظریه ظرفیت‌سازی تعاملی است. هر دو رویکرد بر اهمیت تعامل چندسطحی و مشارکت فعال کنشگران تأکید دارند. تفاوت اصلی در مقیاس و جزئیات اجراست؛ در حالی که نظریه شما بر سازوکارهای نهادی متمرکز است، این پژوهش بر تجربه مستقیم و درگیری عملی دانشجویان با جامعه محلی تمرکز دارد.

در نهایت، این پژوهش نشان می‌دهد که دانش زمانی معنا پیدا می‌کند که بتواند زندگی واقعی مردم را لمس کند. پژوهش عملی، فراتر از یک روش تحقیق، یک فلسفه است؛ فلسفه‌ای که پل میان دانش نظری و تجربه عملی را بازسازی می‌کند.

[۱] Calciu, D., et al. (2025). Action Based Research for Capacity Building of Neighborhood Communities. Springer Series in Design and Innovation, Vol. 47.

https://www.linkedin.com/pulse/bridging-knowledge-urban-spaces-journey-through-reza-shadmanfar-z0gcf

  • رضا شادمان فر
۲۱
مرداد

مقدمه:

در دنیای مدرن، توسعه پایدار به یکی از مهم‌ترین چالش‌های جوامع تبدیل شده است. ظرفیت‌سازی نهادی به‌عنوان یک فرایند و وسیله مؤثر می‌تواند نقش مهمی در ارتقای مهارت‌ها و دانش جوامع محلی در مدیریت منابع محیطی و طبیعی ایفا کند. این فرآیند به‌وسیله نهادها و سازمان‌های محلی و با هدف ارتقای فرصت‌های مشارکت عمومی بر اساس فعالیت‌های روزانه شکل می‌گیرد. هدف این مقاله بررسی و تحلیل تجارب موفق ظرفیت‌سازی نهادی در سطوح مختلف و نقش آن در توسعه پایدار است.

تحلیل:

ظرفیت‌سازی نهادی نه‌تنها به بهبود مهارت‌ها و دانش کنشگران محلی کمک می‌کند، بلکه زمینه‌ساز ایجاد همکاری‌های مؤثر بین سازمان‌های محلی و جامعه نیز می‌باشد. بر اساس مطالعه‌ای که فرجی‌راد و کاظمیان در سال 1391 در شهرستان‌های بوکان و ارومیه انجام داده‌اند، مشخص شد که تقویت شبکه‌های همکاری و مشارکت جامعه محلی به بهبود شاخص‌های توسعه پایدار منطقه‌ای منجر شده است. این تحقیق نشان‌دهنده آن است که توانمندسازی محلی با تمرکز بر ظرفیت‌سازی نهادی می‌تواند نتایج ملموس و موفقیت‌آمیزی را در پی داشته باشد.

در سطح شهری، تجربه شهر پورتلند در ایالات متحده نمونه‌ای موفق از ظرفیت‌سازی نهادی به شمار می‌آید. در این شهر، دفاتر محله با هدف تقویت سازمان‌های اجتماع‌محور تأسیس شدند. این روند به همراه اصلاح ساختارهای مدیریت شهری، افزایش مشارکت شهروندان در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی را به دنبال داشت و در نتیجه بهبود کیفیت زندگی شهری را رقم زد.

در زمینه مدیریت منابع طبیعی، می‌توان به برنامه مدیریت یکپارچه منابع آب در حوضه رودخانه راین اشاره کرد. این برنامه با ایجاد ساختارهای نهادی فراملی و توسعه ظرفیت‌های فنی و انسانی، به تدوین چارچوب‌های قانونی مشترک دست یافت. این تلاش‌ها به مدیریت پایدار منابع آب در کشورهای حوضه کمک شایانی کرد و نشان دهنده اهمیت ظرفیت‌سازی نهادی در تحقق نتایج موفق برای توسعه پایدار است.

به‌علاوه، این ظرفیت‌سازی نباید تنها در سطح دولتی و نهادهای محلی مشخص شود، بلکه باید به صورت فراگیر در تمامی سطوح جامعه، از جمله نهادهای غیر دولتی و سمن‌ها نیز به اجرا درآید. در نهایت، پایداری این فرآیند مستلزم شناخت و توجه به ظرفیت‌های درون‌زا و مزیت‌های رقابتی هر منطقه است که می‌تواند به توسعه پایدار محلی منجر شود.

نتیجه‌گیری:

نظریه ظرفیت‌سازی نهادی به‌عنوان یک چارچوب بنیادین می‌تواند به جوامع محلی کمک کند تا با همکاری مؤثر به مدیریت پایدار منابع و بهبود کیفیت زندگی دست یابند. تجربیات موفق در ایران و سایر نقاط جهان، از جمله پورتلند و حوضه رودخانه راین، نشان‌دهنده این است که ایجاد ساختارهای نهادی مناسب، لازم است تا زمینه لازم برای مشارکت عمومی و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی فراهم گردد. به‌ویژه، ضروری است که طرح‌های ظرفیت‌سازی بر اساس نیازها و خصوصیات محلی طراحی شوند و از تجارب موفق جهانی بهره ببرند.

مراجع و ماخذ:

  1. فرجی‌راد، م.، و کاظمیان، س. (1391). بررسی توسعه ظرفیت نهادی در شهرستان‌های بوکان و ارومیه. مجله جغرافیا و توسعه پایدار.
  2. Newell, P. (2020). Implementing Integrated Resource Management: A Transboundary Approach. Journal of Water Resource Management, 34(7), 1250-1265.
  3. Schilling, J. (2019). The Importance of Community Engagement in Urban Planning: A Case Study of Portland. Urban Planning Journal.
 
  • رضا شادمان فر
۲۰
مرداد

مقدمه

مدیریت یکپارچه محله‌ای به‌عنوان عامل هماهنگ‌کننده، نقش کلیدی در ظرفیت‌سازی نهادی دارد. این رویکرد با هدف ایجاد انسجام و هماهنگی بین نهادهای محلی، به بهبود فرآیندهای تصمیم‌گیری و اجرای پروژه‌ها کمک می‌کند. در این مقاله، اهمیت مدیریت یکپارچه در توسعه محله و روش‌های اجرای آن بررسی می‌شود.

نقش کلیدی مدیریت یکپارچه

سازوکارهای اصلی مدیریت یکپارچه

مدیریت یکپارچه از طریق دو سازوکار اصلی عمل می‌کند:

  1. طراحی فرایندهای مشارکتی: به‌عنوان مثال، یکی از تسهیلگران محلی بیان می‌کند که ایجاد کارگروه‌های تخصصی در محله هرندی باعث شفافیت در تصمیم‌گیری و تسریع در اجرای پروژه‌ها شده است.
  2. ایجاد بسترهای گفتگو: یکی از ساکنان فعال محله تأکید می‌کند که جلسات ماهانه شورای هماهنگی محله به محلی برای حل مسائل و پیگیری مطالبات مردم تبدیل شده است.

این رویکرد مستلزم تعامل پویا بین سه سطح مدیریتی است:

  1. سطح محله‌ای: شامل شورایاری‌ها و معتمدین.
  2. سطح شهری: شامل شهرداری و نهادهای خدماتی.
  3. سطح ملی: شامل سازمان‌های بالادستی.

مثال عملی: پروژه بازطراحی پارک هرندی

پروژه بازطراحی و بهسازی پارک هرندی نمونه‌ای از اثربخشی مدیریت یکپارچه است. در این پروژه:

  • شورایاری و معتمدین با انجام نیازسنجی دقیق و سازماندهی گروه‌های مردمی، نقش محوری ایفا کردند.
  • کسبه اطراف پارک در تأمین روشنایی و نظارت مستمر مشارکت کردند.
  • شهرداری منطقه با تخصیص بودجه و هماهنگی بین سازمان‌ها، زمینه اجرای مؤثر طرح را فراهم آورد.

مدیریت یکپارچه در این پروژه موفقیت‌آمیز بود، زیرا تمامی سطوح به‌صورت هماهنگ عمل کردند و حس مالکیت اجتماعی را افزایش دادند.

سازوکارهای مشارکت نهادینه

مشارکت نهادینه شامل طراحی فرایندهای مشارکتی در تمام مراحل توسعه محله است. برای تحقق مشارکت واقعی، نیاز به:

  1. درگیر کردن مردم از مرحله شناسایی مسائل تا اجرا و نظارت.
  2. تشکیل شبکه‌های محلی متشکل از کسبه، معتمدین و ساکنان.
  3. ایجاد سازوکارهای انگیزشی برای تشویق مردم به ادامه همکاری.

تجارب موفق

تجارب موفق محلات نشان می‌دهند که مشارکت واقعی زمانی شکل می‌گیرد که مردم احساس کنند نظراتشان در تصمیم‌گیری‌ها تأثیرگذار است.

ظرفیت‌سازی پایدار

ظرفیت‌سازی در سه سطح می‌تواند تحقق یابد:

  1. سطح فردی: شناسایی و توانمندسازی سرمایه‌های انسانی؛ به‌عنوان نمونه، شناسایی جوانان تحصیل‌کرده به‌عنوان تسهیلگر.
  2. سطح سازمانی: تقویت ساختارهای درون‌سازمانی و طراحی برنامه‌های مشارکتی.
  3. سطح نهادی: استفاده از ظرفیت‌های سنتی و مذهبی برای تشویق مشارکت.

انعطاف‌پذیری ساختاری

انعطاف‌پذیری ساختاری به‌عنوان عنصر کلیدی، بستر پاسخگویی به پویایی‌های محله‌ای را فراهم می‌آورد. این عنصر شامل:

  • طراحی ساختارهای منعطف.
  • کاهش لایه‌های بوروکراتیک.
  • توسعه سازوکارهای تعاملی برای گفتگو بین کنشگران.

پایش و یادگیری مستمر

پایش و یادگیری مستمر به‌عنوان گامی مهم در توسعه ظرفیت‌های نهادی مطرح است. سه سازوکار اصلی در این زمینه شامل:

  1. ارزیابی مداوم فرایندها: نظارت بر اجرای برنامه‌ها و شناسایی چالش‌ها.
  2. مستندسازی تجارب: انباشت دانش سازمانی و انتقال آموخته‌ها.
  3. اصلاح عملکردها: تحلیل نتایج و بازخوردهای دریافتی.

نتیجه‌گیری

مدیریت یکپارچه محله‌ای، با تأکید بر تعامل بین سطوح مختلف و طراحی سازوکارهای مشارکتی، می‌تواند به ظرفیت‌سازی نهادی مؤثر منجر شود. با توجه به ویژگی‌های محله‌ها و نیاز به پاسخگویی به چالش‌ها، توجه هم‌زمان به همه عناصر مطرح‌شده از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

  • رضا شادمان فر
۱۹
مرداد

مقدمه:

در دنیای کنونی، رویکردهای نهادی به‌عنوان ابزاری مؤثر برای هدایت فرآیند توسعه در جوامع محلی مورد توجه قرار گرفته‌اند. این رویکرد بر اهمیت مشارکت و اثرگذاری گروه‌ها و عوامل محلی در فرایند توسعه تأکید می‌کند. توسعه‌ای که از طریق مشارکت‌های فعال و ساختارمند گروه‌های مختلف محقق می‌شود، می‌تواند به شکلی درون‌زا و پایدار باشد. در این مقاله به بررسی نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی و تأثیر آن بر توانمندسازی محلی خواهیم پرداخت.

تحلیل نظریه ظرفیت‌سازی نهادی:

نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی بر مبنای مفهوم مشارکت ساختارمند، تلاش دارد تا فرآیندهای توسعه را در چارچوبی قابل فهم و کاربردی مورد بررسی قرار دهد. این نظریه نه‌تنها بر ارتباطات و تعاملات متنوع بین کنشگران در سطوح مختلف تأکید دارد بلکه به اهمیت کارآمدی ظرفیت‌های محلی و منطقه‌ای نیز اشاره می‌کند. به طور ویژه، عملیاتی کردن سیاست‌ها و برنامه‌ها باید متناسب با نیازها و ظرفیت‌های موجود در این سطوح باشد.

تصویر کلی از مشارکت:

در چارچوب رویکرد نهادی، مشارکت واقعی به‌عنوان کلید اصلی در تحقق توسعه پایدار شناخته می‌شود. این مشارکت شامل تأثیرگذاری‌های گروه‌های مختلف، اعم از گروه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که نقش بسزایی در تصمیم‌سازی‌های محلی ایفا می‌کنند.

جمع‌بندی:

نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی نمایشی جامع از ضرورت ایجاد زیرساخت‌های مشارکتی پایدار و توانمندسازی محلی به‌دست می‌دهد. با این رویکرد، ما قادر خواهیم بود تا راهکارهایی سازنده و مؤثر برای حل چالش‌هایی که جوامع با آن مواجه‌اند، ارائه دهیم.

کلمات کلیدی:

ظرفیت‌سازی نهادی، توسعه پایدار، مشارکت گروه‌ها، توانمندسازی محلی.

 

 
  • رضا شادمان فر
۱۸
مرداد

مقدمه:

حکمروایی به‌عنوان فرایند تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری تعریف می‌شود که در آن رویکردهای مشارکتی و شفاف در مرکز توجه قرار دارند. سازمان ملل، حکمروایی را به‌عنوان پروسه‌ای معرفی می‌کند که از طریق آن تصمیمات به مرحله اجرا می‌رسند. در دنیای امروز، مفهوم حکمروایی به‌ویژه در زمینه مدیریت و توسعه محلی اهمیت حیاتی پیدا کرده است. نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی با تأکید بر توانمندسازی و مشارکت ساختارمند، هدف اصلی خود را ارتقای توان کنشگران محلی و ایجاد زیرساخت‌های پایدار از طریق تعاملات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار داده است.

تحلیل و بررسی:

حکمروایی به‌عنوان علم تصمیم‌گیری به مجموعه‌ای از ارزش‌ها و فرایندها اشاره دارد که به مدیریت توسعه اجتماعی کمک می‌کند. استرینواس و جان در تعریف خود به الگوهای غیرمتمرکز و شبکه‌ای در تصمیم‌گیری اشاره می‌کنند. در این راستا، کویمن به روابط بین بازیگران مختلف برای حل مشکلات اجتماعی تأکید دارد. در چارچوب نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی، نقش مشارکت و همکاری ذی‌نفعان حکومتی و غیرحکومتی در فرایند تصمیم‌گیری بسیار کلیدی است، به‌خصوص در شرایطی که گروه‌های محروم و آسیب‌پذیر در اولویت قرار دارند.

تحولات اجتماعی و سیاسی اخیر موجب تغییر رویکردها از برنامه‌ریزی آمرانه به برنامه‌ریزی مشارکتی شده است. این تحولات بر مبنای خرد جمعی و نیاز به تبادل نظر، تأثیرات مثبت و مستقیمی بر فرایندهای توسعه شهری داشته‌اند. مدل‌های هدایت اجتماعی، یادگیری اجتماعی و برنامه‌ریزی مراوده‌ای می‌توانند به تسهیل تعاملات مثمر ثمر بین برنامه‌ریزان و جامعه کمک کنند.

ویژگی‌های حکمروایی خوب شهری شامل شفافیت، پاسخگویی، کارایی و تداوم منابع و اختیارات به نزدیک‌ترین سطح جامعه برای بهبود خدمات می‌باشد. این ویژگی‌ها به‌ویژه در شکل‌دهی و تقویت تعاملات اجتماعی و اقتصادی مؤثرند که می‌تواند به کاهش فقر و ایجاد توسعه پایدار منجر شود.

نتیجه‌گیری:

نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی می‌تواند به‌عنوان ابزار مؤثری برای ارتقای حکمروایی در سطح محلی به کار گرفته شود. این نظریه با ایجاد ساختارهای مشارکتی و راهکارهایی برای مدیریت اقتصادی و اجتماعی به تحقق اهداف توسعه پایدار کمک می‌کند. برای دستیابی به توسعه‌ای مؤثر، ضروری است که تمامی ذی‌نفعان در فرآیندهای تصمیم‌گیری مشارکت فعال داشته باشند و به‌طور مشترک بر اساس نیازهای واقعی جامعه همکاری کنند.

 

مراجع:

  • استرینواس، دی (۱۹۹۶). علم تصمیم‌گیری.
  • پروان، ز. و کنیس، ج. (۲۰۰۸). مدیریت توسعه جامعه.
  • جان، دبلیو. (۲۰۰۰). الگوهای تصمیم‌گیری مشارکتی.
  • کویمن، او. (۲۰۰۳). حل مشکلات اجتماعی.
  • مرادی، س. (۱۳۹۷). مشارکت در برنامه‌ریزی شهری.
  • گراهام، S. و دیگران (۲۰۰۳). ظرفیت توسعه محلی.
  • شریف زادگان، م. (۱۳۹۴). حکمروایی شهری و مشارکت اجتماعی.
  • حاجی‌پور، م. (۱۳۸۵). مدل‌های برنامه‌ریزی مشارکتی.
  • کاظمیان، م. و همکاران (۱۳۹۲). نظریه‌های حکمروایی
  • رضا شادمان فر
۱۷
مرداد

مقدمه

نظریه ظرفیت‌سازی تعاملی بر این فرض استوار است که بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی محلات نیازمند تعامل مؤثر میان افراد، نهادها و سیستم‌های موجود است. این نظریه می‌تواند در بستر سه سنت نظری مهم: یوتوپیانیسم، آنارشیسم اجتماعی و ماتریالیسم تاریخی تحلیل و جایگاه خود را پیدا کند. با بررسی این سه سنت، می‌توان فهمید که چگونه آنها به هم مرتبط هستند و چگونه ظرفیت‌سازی تعاملی می‌تواند به پیشرفت اجتماعی در محیط‌های شهری کمک کند.

1. یوتوپیانیسم

تعریف و تشریح: یوتوپیانیسم به جستجوی ساخت جوامع واقعی و ایده‌آل که عادلانه و بی‌دردسر هستند، اشاره دارد. این جنبش بر تحقق اهداف اجتماعی و اقتصادی تمرکز دارد و بر روی تصویر یک جامعه بی‌نقص و ایده‌آل تأکید می‌کند. یوتوپیایی‌ها بر این باورند که اصلاح ساختارهای موجود می‌تواند به ایجاد محیط‌های عادلانه و پایدار منجر شود.

  • مثال: یکی از نمونه‌های بارز یوتوپیانیسم تلاش جنبش‌های اجتماعی برای ایجاد شهرهای سبز و پایدار است. این تلاش‌ها شامل ایجاد فضاهای سبز، پیاده‌سازی سیستم‌های حمل‌ونقل پایدار و استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر می‌شود. به‌عنوان مثال، پروژه "شهر سبز فریبورگ" در آلمان که ترکیبی از مسکن پایدار و دسترسی به خدمات عمومی را هدف قرار داده است، تجلی ایده‌های یوتوپیایی محسوب می‌شود. این شهر می‌کوشد تا تعادلی میان توسعه و حفاظت از محیط‌زیست برقرار کند و به‌عنوان یک مدل برای سایر شهرها در جهت پذیرش روش‌های پایدار عمل کند.

2. آنارشیسم اجتماعی

تعریف و تشریح: آنارشیسم اجتماعی به دنبال آزادی فردی و خودگردانی در جامعه است و بر این باور است که افراد باید بدون نظارت و فشار نهادهای دولتی زندگی کنند. این دیدگاه بر هوشمندی و مشارکت فعال شهروندان در فرایندهای اجتماعی و تصمیم‌گیری تأکید دارد.

  • مثال: یکی از مصادیق موفق آنارشیسم اجتماعی، "محله‌های خودگردان" در بارسلونای اسپانیا است. در این مناطق، ساکنان به‌طور مشترک بر روی پروژه‌های محلی کار کرده و تصمیماتی که به زندگی روزمره‌شان تأثیر می‌گذارد را خود اتخاذ می‌کنند. فعالیت‌هایی مانند مدیریت زمین‌های مشترک، ایجاد باغ‌های اجتماعی و توسعه فضاهای عمومی، اصول آنارشیستی را منعکس می‌کند، جایی که خودسازمانی و حکومت محلی در اولویت قرار دارد. مشارکت فعال این محله‌ها به ساکنان قدرت می‌دهد و احساس مسئولیت بیشتری نسبت به محیط زندگی‌شان ایجاد می‌کند.

3. ماتریالیسم تاریخی

تعریف و تشریح: ماتریالیسم تاریخی به تأثیرات شرایط مادی و اقتصادی بر ساختارهای اجتماعی و تاریخی تأکید دارد. این نظریه بر این باور است که تغییرات اجتماعی و تاریخی ناشی از شرایط اقتصادی و مبارزات اجتماعی بوجود می‌آید.

  • مثال: تجلی این نظریه در جنبش‌های کارگری مانند "جنبش کارگری آمریکا" در اوایل قرن بیستم مشهود است. این جنبش به‌دنبال بهبود شرایط کاری، افزایش دستمزد و کاهش ساعات کار بود و اقتصاد به‌عنوان نیروی محرکه اصلی برای دستیابی به این اهداف شناخته می‌شد. تلاش جمعی کارگران برای احقاق حقوق خود نشان می‌دهد که چگونه شرایط اقتصادی می‌تواند بر ساختارهای اجتماعی تأثیر بگذارد و اهمیت عمل جمعی را در ایجاد تغییرات نمایان می‌سازد.

4. فصل مشترک بین سنت‌های نظری

4.1. تأکید بر مشارکت

تمامی این سه سنت بر اهمیت مشارکت رسمی و غیررسمی افراد در فرآیندهای اجتماعی و اقتصادی تأکید دارند. یوتوپیانیسم به مشارکت جمعی برای ایجاد یک جامعه عادلانه نیاز دارد، در حالی که آنارشیسم اجتماعی خودگردانی و تصمیم‌گیری محلی را تشویق می‌کند. علاوه بر این، ماتریالیسم تاریخی نیز بر اهمیت فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی و نقش آنها در شکل‌گیری ساختارهای اجتماعی تأکید دارد.

  • رویکرد یکپارچه: نظریه ظرفیت‌سازی تعاملی با این تأکید بر مشارکت، به ترویج محیط‌های فراگیر که مشارکت شهروندان را تشویق می‌کند، کمک می‌کند. این مشارکت جمعی نه‌تنها به توانمندسازی صداهای حاشیه‌ای کمک می‌کند بلکه اثربخشی ابتکارات اجتماعی را نیز افزایش می‌دهد. به‌عنوان مثال، ابتکارات بودجه‌بندی مشارکتی می‌تواند این یکپارچگی را به‌خوبی نشان دهد، زیرا به اعضای جامعه اجازه می‌دهد تا به‌طور مستقیم بر تخصیص بودجه‌های محلی تأثیر بگذارند.

4.2. تحلیل دقیق ظرفیت‌های محلی

نظریه ظرفیت‌سازی تعاملی می‌تواند با شناسایی و بهره‌برداری از ظرفیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی موجود در محلات، این فصل مشترک را تقویت کند.

  • اجرای استراتژیک: در تلاش‌های بازسازی محله‌ها، درک از قابلیت‌ها و منابع محلی امری حیاتی است. این شامل شناسایی دارایی‌های موجود، مانند سازمان‌های اجتماعی و رهبران محلی، به‌منظور شناسایی نقاط قوت است که می‌تواند برای توسعه استفاده شود. به‌عنوان مثال، مطالعه بر روی باغ‌های اجتماعی می‌تواند نشان دهد که چطور شبکه‌های اجتماعی محلی می‌توانند نقش مؤثری در ارتقای آگاهی محیط‌زیستی و همبستگی جامعه ایفا کنند و بدین ترتیب ظرفیت پروژه‌های اجتماعی را افزایش دهند.

4.3.واجهه با نابرابری و ترویج عدالت اجتماعی

این سنت‌ها به موضوعات نابرابری و تلاش برای دستیابی به عدالت اجتماعی توجه دارند.

  • ابزارهای تعاملی برای تغییر: ظرفیت‌سازی تعاملی می‌تواند به‌ عنوان ابزاری مؤثر برای رفع نابرابری‌ها عمل کند و به جوامع کمک کند تا برای توزیع عادلانه منابع و فرصت‌ها Advocates باشند. به‌عنوان مثال، ایجاد «املاک اجتماعی» می‌تواند به محله‌ها قدرت دهد تا در برابر گران‌سازی‌ها مقابله کنند و اطمینان حاصل کنند که ساکنان محلی از تلاش‌های توسعه شهری بهره‌مند می‌شوند. با ترویج دسترسی عادلانه به منابع، اصول این سنت‌ها می‌توانند به‌طور همزمان برای تقویت ابتکارات عدالت اجتماعی کار کنند.

نتیجه‌گیری

نظریه ظرفیت‌سازی تعاملی با توجه به فصل مشترک بین یوتوپیانیسم، آنارشیسم اجتماعی و ماتریالیسم تاریخی، رویکردی جامع برای بهبود شرایط محله‌ها و ساختارهای اجتماعی ارائه می‌دهد. این نظریه به ترویج همکاری، تقویت نهادهای محلی و بهبود شرایط زندگی در جوامع کمک می‌کند. در نهایت، از طریق اعمال این نظریه، می‌توان به تحقق آرمان‌های همه این سه جنبش نزدیک‌تر شد و یک چشم‌انداز شهری عادلانه‌تر، پایدارتر و متعادل‌تر خلق کرد. با شناخت ارتباط میان این سنت‌ها، می‌توان درک دقیق‌تری از توسعه جامعه را فراهم کرد و تغییراتی معنادار در سطح محلی ایجاد نمود.

 
  • رضا شادمان فر
۱۶
مرداد

 بازآفرینی اجتماعی از منظر کنشگران

 

امروزه، آژانس‌های توسعه بین‌المللی تأکید روزافزونی بر مشارکت ذی‌نفعان در فرآیند توسعه دارند. در سطح جهانی، حدود 1.1 میلیارد نفر، معادل 20 درصد از جمعیت جهان، به مسکن مناسب دسترسی ندارند که از این تعداد، یک میلیارد نفر در محله‌های غیررسمی زندگی می‌کنند. این محله‌ها با چالش‌های جدی از جمله دسترسی ناکافی به آب و بهداشت، کیفیت پایین ساخت‌و‌ساز و وضعیت ناامن مسکن مواجه هستند (1) و (2). پیش‌بینی‌ها نشان می‌دهد که جمعیت این محله‌ها تا سال 2050 به حدود سه برابر افزایش خواهد یافت (3).

بهبود شرایط زندگی در این محله‌ها به‌عنوان یک هدف مهم توسعه جهانی شناخته شده و رویکرد توسعه مبتنی بر جامعه (CDD) به‌عنوان یک روش مؤثر برای بهبود وضعیت این محله‌ها مطرح شده است (4). با این حال، چالش‌هایی در اجرای این رویکردها وجود دارد که منجر به نتایج توسعه‌ای مختلط شده است (5). ظهور این پارادایم در واقع اعترافی است به این حقیقت که توسعه یک امر نظری نیست که بتواند تنها مورد تعمق قرار گیرد و پس از آن با نگاهی از بالا به پایین اجرا شود. توسعه بیشتر یک امر عملی است که نیاز به مداخله بخش عمومی (مردم) آموزش‌دیده، آگاه و توانمند دارد (6).

رویکرد اجتماع‌محور از اواخر دهه 1970 مطرح شد و طی دهه 1990 توسط بانک جهانی مورد توجه قرار گرفت. این رویکرد بر کنترل اجتماع محلی در تصمیمات برنامه‌ریزی و منابع سرمایه‌گذاری تأکید دارد. می‌توان آن را نسل جدید و نسخه ویژه‌ای از رویکرد پیشین توسعه مبتنی بر اجتماع محلی دانست (7) بر اساس آنچه بانک توسعه آسیایی نشان داده است، توسعه اجتماع‌محور به عنوان بخش پیشرفته‌ای از طیف توسعه‌های مبتنی بر اجتماع محلی است که در آن اجتماع هدف به سطحی از توانمندی رسیده که خودمحور توسعه خواهد بود.

گرچه این رویکردها نویدبخش بهبود وضعیت سکونتگاه‌های غیررسمی هستند، اما می‌توانند زمانی مؤثرتر واقع شوند که توجه بیشتری به ظرفیت‌های اجتماعی و فرهنگ محلی صورت گیرد. برای تحقق توسعه پایدار، باید از توانایی‌های افراد محلی بهره‌برداری شود و به نیازها و درخواست‌های آن‌ها احترام گذاشت. با چنین رویکردی، می‌توان به بهبود کیفیت زندگی در محله‌های شهری و تأمین جامعه‌ای پایدار و متعهد دست یافت.

مآخذ:

  1. Okyere et al., 2022
  2. Abunyewah et al., 2023
  3. UN-Habitat, 2022
  4. Fuentes, 2019
  5. Rigon, 2022
  6. Abadi و مشقی، 1394، به نقل از Pederson, 2008
  7. محمدی و روستا، 1387

 

 
  • رضا شادمان فر