نقش ظرفیتسازی نهادی در توسعه پایدار: تحلیلی بر تجارب موفق و چارچوبهای نظری
توسعه پایدار در جوامع مختلف تنها زمانی تحقق مییابد که نهادها بتوانند از ظرفیتهای واقعی خود بهرهبرداری کنند. این ظرفیتسازی نیازمند شناسایی و برطرف نمودن ضعفهای ساختاری، حقوقی، سیاسی و فرهنگی در جوامع است، چرا که این عناصر بهطور مستقیم بر حضور و مشارکت کنشگران و ذینفعان در فرایندهای تصمیمگیری تاثیر میگذارند. کاظمیان و جلیلی (1394) با تأکید بر دو نکته اصلی، بر اهمیت اصلاح ساختار قدرت موجود در نظام مدیریت شهری و ظرفیتسازی نهادی برای بهرهبرداری بهینه از ظرفیتهای محلی تأکید کردهاند. در این مقاله، مراحل و گامهای اصلی در راستای تقویت ساختارهای حکمروایی شهری بررسی میشود.
1. فعالسازی ظرفیتهای نهادهای مدیریت شهری:
نخستین گام در تقویت ساختارها و فرآیندهای حکمروایی شهری، فعالسازی ظرفیتهای مثبت نهادهای مدیریت شهری، اعم از عمومی، خصوصی، مردمی و دولتی است. هرکدام از این نهادها میتوانند با تقویت ظرفیتهای سیاسی، اجتماعی و فکری خود، حتی در مقیاسهای خرد، فضای انحصارگرایی را تغییر دهند. برای نمونه، در تهران، افزایش حس مطالبهگری شهروندان و توجه به منافع عمومی میتواند فشار بیشتری به نهادهای مدیریت شهری وارد کند و در نتیجه، به تغییرات مثبت منجر شود.
2. مهار قدرت ذینفعان کلیدی شهری:
این مرحله با تحقق گام قبلی مرتبط است. زمانی که فشار مطالبات نهادهای شهری به تعادل قدرت منجر شود، میتوان انتظار داشت که نهادهای بزرگتر در قدرت به چالش کشیده شوند. در این شرایط، مهار قدرت نهادهای بزرگ و ادغام نظرات و مطالبات ذینفعان مختلف در فرآیند تصمیمگیری اهمیت ویژهای مییابد.
3. دستیابی به فضای گفتوگو و مذاکره:
نهایتاً، ایجاد فضایی برای گفتوگو و چانهزنی میان ذینفعان برای دستیابی به منافع مشترک ضروری است. این بالغ بر آن، مستلزم آن است که منافع عمومی در اولویت برنامهها قرار گیرد و تفاهمها در چارچوبهای رسمی و قانونی انجام گیرد.
4. نظریه ظرفیتسازی نهادی تعاملی:
نظریه ظرفیتسازی نهادی تعاملی بهعنوان رویکردی نوین به برنامهریزی مشارکتی، یک چارچوب جامع برای درک و هدایت فرآیندهای توسعه محلی ارائه میدهد. این نظریه با تأکید بر تعامل پویا میان کنشگران محلی و نهادهای رسمی شکل میگیرد و بر اساس سه رکن اساسیاند:
- مدیریت مشارکتی تعاملی
- ساختارمندسازی شبکهای
- آموزش و توانمندسازی چندسویه
بهعلاوه، این نظریه از طریق فرآیند "ظرفیتیابی ← ظرفیتسازی ← نهادسازی" عمل کرده و به احیای ظرفیتهای اجتماعی و تقویت سرمایه محلهای منجر میشود.
5. کاربست نظری و عملیاتی:
نظریه ظرفیتسازی نهادی تعاملی در دو سطح نظری و عملیاتی قابل کاربست است. در سطح نظری، این نظریه به ارائه چارچوب تحلیلی جامع برای فهم پویاییهای توسعه محلهای و تبیین مکانیسمهای تأثیرگذار در فرآیند ظرفیتسازی نهاد میپردازد. در سطح عملیاتی، این نظریه میتواند راهنمایی برای برنامهریزان و مدیران شهری در طراحی و پیادهسازی مداخلات محلهای ارائه دهد.
نتیجهگیری:
ظرفیتسازی نهادی ابزاری حیاتی برای دستیابی به توسعه پایدار در جوامع محلی است. با ایجاد ساختارهای مناسب و توانمندسازی کنشگران محلی، میتوان به نتایج موفقیتآمیز دست یافت. به همین ترتیب، اصلاح ساختار قدرت و ایجاد فضایی برای گفتوگو و همکاری میان نهادهای مختلف، از جمله پیشنیازهای اصلی این فرآیند میباشد. نظریه ظرفیتسازی نهادی تعاملی با تأکید بر تعاملات چندسطحی و شبکهسازی، میتواند در شکلدهی به آیندهای پایدار برای جوامع محلی مؤثر واقع شود.
مراجع و ماخذ:
- کاظمیان، س. و جلیلی، ع. (1394). ظرفیتسازی نهادی و اصلاح ساختار قدرت در مدیریت شهری. مجله مطالعات برنامهریزی شهری، 12(1).
- Fröde, E. (2018). The Role of Institutional Capacity in Urban Planning. Journal of Urban Affairs, 40(3), 192-207.
- Turcu, C., & Liviu, G. (2019). Consensus and conflict in urban governance: Theoretical perspectives. International Journal of Urban and Regional Research.