یادداشت های

رضاشادمان فر

یادداشت های

رضاشادمان فر

رضا شادمان فر کارشناس ارشد مدیریت شهری و دانشجوی شهرسازی و فعال در حوزه های مشارکت شهروندان در مدیریت شهری ، شورایاری ها و مدیریت محله در این وبلاگ به بیان دیدگاه های خود و مشاهداتش می پردازد. همچنین وب سایت shadmanfar.ir برای ارتباط و آشنایی بیشتر با ایشان در دسترس است.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ظرفیت‌سازی نهادی» ثبت شده است

۲۲
مرداد

توسعه پایدار در جوامع مختلف تنها زمانی تحقق می‌یابد که نهادها بتوانند از ظرفیت‌های واقعی خود بهره‌برداری کنند. این ظرفیت‌سازی نیازمند شناسایی و برطرف نمودن ضعف‌های ساختاری، حقوقی، سیاسی و فرهنگی در جوامع است، چرا که این عناصر به‌طور مستقیم بر حضور و مشارکت کنشگران و ذینفعان در فرایندهای تصمیم‌گیری تاثیر می‌گذارند. کاظمیان و جلیلی (1394) با تأکید بر دو نکته اصلی، بر اهمیت اصلاح ساختار قدرت موجود در نظام مدیریت شهری و ظرفیت‌سازی نهادی برای بهره‌برداری بهینه از ظرفیت‌های محلی تأکید کرده‌اند. در این مقاله، مراحل و گام‌های اصلی در راستای تقویت ساختارهای حکمروایی شهری بررسی می‌شود.

1. فعال‌سازی ظرفیت‌های نهادهای مدیریت شهری:

نخستین گام در تقویت ساختارها و فرآیندهای حکمروایی شهری، فعال‌سازی ظرفیت‌های مثبت نهادهای مدیریت شهری، اعم از عمومی، خصوصی، مردمی و دولتی است. هرکدام از این نهادها می‌توانند با تقویت ظرفیت‌های سیاسی، اجتماعی و فکری خود، حتی در مقیاس‌های خرد، فضای انحصارگرایی را تغییر دهند. برای نمونه، در تهران، افزایش حس مطالبه‌گری شهروندان و توجه به منافع عمومی می‌تواند فشار بیشتری به نهادهای مدیریت شهری وارد کند و در نتیجه، به تغییرات مثبت منجر شود.

2. مهار قدرت ذی‌نفعان کلیدی شهری:

این مرحله با تحقق گام قبلی مرتبط است. زمانی که فشار مطالبات نهادهای شهری به تعادل قدرت منجر شود، می‌توان انتظار داشت که نهادهای بزرگ‌تر در قدرت به چالش کشیده شوند. در این شرایط، مهار قدرت نهادهای بزرگ و ادغام نظرات و مطالبات ذی‌نفعان مختلف در فرآیند تصمیم‌گیری اهمیت ویژه‌ای می‌یابد.

3. دستیابی به فضای گفت‌وگو و مذاکره:

نهایتاً، ایجاد فضایی برای گفت‌وگو و چانه‌زنی میان ذی‌نفعان برای دستیابی به منافع مشترک ضروری است. این بالغ بر آن، مستلزم آن است که منافع عمومی در اولویت برنامه‌ها قرار گیرد و تفاهم‌ها در چارچوب‌های رسمی و قانونی انجام گیرد.

4. نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی:

نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی به‌عنوان رویکردی نوین به برنامه‌ریزی مشارکتی، یک چارچوب جامع برای درک و هدایت فرآیندهای توسعه محلی ارائه می‌دهد. این نظریه با تأکید بر تعامل پویا میان کنشگران محلی و نهادهای رسمی شکل می‌گیرد و بر اساس سه رکن اساسی‌اند:

  • مدیریت مشارکتی تعاملی
  • ساختارمندسازی شبکه‌ای
  • آموزش و توانمندسازی چندسویه

به‌علاوه، این نظریه از طریق فرآیند "ظرفیت‌یابی ← ظرفیت‌سازی ← نهادسازی" عمل کرده و به احیای ظرفیت‌های اجتماعی و تقویت سرمایه محله‌ای منجر می‌شود.

5. کاربست نظری و عملیاتی:

نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی در دو سطح نظری و عملیاتی قابل کاربست است. در سطح نظری، این نظریه به ارائه چارچوب تحلیلی جامع برای فهم پویایی‌های توسعه محله‌ای و تبیین مکانیسم‌های تأثیرگذار در فرآیند ظرفیت‌سازی نهاد می‌پردازد. در سطح عملیاتی، این نظریه می‌تواند راهنمایی برای برنامه‌ریزان و مدیران شهری در طراحی و پیاده‌سازی مداخلات محله‌ای ارائه دهد.

نتیجه‌گیری:

ظرفیت‌سازی نهادی ابزاری حیاتی برای دستیابی به توسعه پایدار در جوامع محلی است. با ایجاد ساختارهای مناسب و توانمندسازی کنشگران محلی، می‌توان به نتایج موفقیت‌آمیز دست یافت. به همین ترتیب، اصلاح ساختار قدرت و ایجاد فضایی برای گفت‌وگو و همکاری میان نهادهای مختلف، از جمله پیش‌نیازهای اصلی این فرآیند می‌باشد. نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی با تأکید بر تعاملات چندسطحی و شبکه‌سازی، می‌تواند در شکل‌دهی به آینده‌ای پایدار برای جوامع محلی مؤثر واقع شود.

مراجع و ماخذ:

  1. کاظمیان، س. و جلیلی، ع. (1394). ظرفیت‌سازی نهادی و اصلاح ساختار قدرت در مدیریت شهری. مجله مطالعات برنامه‌ریزی شهری، 12(1).
  2. Fröde, E. (2018). The Role of Institutional Capacity in Urban Planning. Journal of Urban Affairs, 40(3), 192-207.
  3. Turcu, C., & Liviu, G. (2019). Consensus and conflict in urban governance: Theoretical perspectives. International Journal of Urban and Regional Research.
  • رضا شادمان فر
۲۱
مرداد

مقدمه:

در دنیای مدرن، توسعه پایدار به یکی از مهم‌ترین چالش‌های جوامع تبدیل شده است. ظرفیت‌سازی نهادی به‌عنوان یک فرایند و وسیله مؤثر می‌تواند نقش مهمی در ارتقای مهارت‌ها و دانش جوامع محلی در مدیریت منابع محیطی و طبیعی ایفا کند. این فرآیند به‌وسیله نهادها و سازمان‌های محلی و با هدف ارتقای فرصت‌های مشارکت عمومی بر اساس فعالیت‌های روزانه شکل می‌گیرد. هدف این مقاله بررسی و تحلیل تجارب موفق ظرفیت‌سازی نهادی در سطوح مختلف و نقش آن در توسعه پایدار است.

تحلیل:

ظرفیت‌سازی نهادی نه‌تنها به بهبود مهارت‌ها و دانش کنشگران محلی کمک می‌کند، بلکه زمینه‌ساز ایجاد همکاری‌های مؤثر بین سازمان‌های محلی و جامعه نیز می‌باشد. بر اساس مطالعه‌ای که فرجی‌راد و کاظمیان در سال 1391 در شهرستان‌های بوکان و ارومیه انجام داده‌اند، مشخص شد که تقویت شبکه‌های همکاری و مشارکت جامعه محلی به بهبود شاخص‌های توسعه پایدار منطقه‌ای منجر شده است. این تحقیق نشان‌دهنده آن است که توانمندسازی محلی با تمرکز بر ظرفیت‌سازی نهادی می‌تواند نتایج ملموس و موفقیت‌آمیزی را در پی داشته باشد.

در سطح شهری، تجربه شهر پورتلند در ایالات متحده نمونه‌ای موفق از ظرفیت‌سازی نهادی به شمار می‌آید. در این شهر، دفاتر محله با هدف تقویت سازمان‌های اجتماع‌محور تأسیس شدند. این روند به همراه اصلاح ساختارهای مدیریت شهری، افزایش مشارکت شهروندان در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی را به دنبال داشت و در نتیجه بهبود کیفیت زندگی شهری را رقم زد.

در زمینه مدیریت منابع طبیعی، می‌توان به برنامه مدیریت یکپارچه منابع آب در حوضه رودخانه راین اشاره کرد. این برنامه با ایجاد ساختارهای نهادی فراملی و توسعه ظرفیت‌های فنی و انسانی، به تدوین چارچوب‌های قانونی مشترک دست یافت. این تلاش‌ها به مدیریت پایدار منابع آب در کشورهای حوضه کمک شایانی کرد و نشان دهنده اهمیت ظرفیت‌سازی نهادی در تحقق نتایج موفق برای توسعه پایدار است.

به‌علاوه، این ظرفیت‌سازی نباید تنها در سطح دولتی و نهادهای محلی مشخص شود، بلکه باید به صورت فراگیر در تمامی سطوح جامعه، از جمله نهادهای غیر دولتی و سمن‌ها نیز به اجرا درآید. در نهایت، پایداری این فرآیند مستلزم شناخت و توجه به ظرفیت‌های درون‌زا و مزیت‌های رقابتی هر منطقه است که می‌تواند به توسعه پایدار محلی منجر شود.

نتیجه‌گیری:

نظریه ظرفیت‌سازی نهادی به‌عنوان یک چارچوب بنیادین می‌تواند به جوامع محلی کمک کند تا با همکاری مؤثر به مدیریت پایدار منابع و بهبود کیفیت زندگی دست یابند. تجربیات موفق در ایران و سایر نقاط جهان، از جمله پورتلند و حوضه رودخانه راین، نشان‌دهنده این است که ایجاد ساختارهای نهادی مناسب، لازم است تا زمینه لازم برای مشارکت عمومی و بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی فراهم گردد. به‌ویژه، ضروری است که طرح‌های ظرفیت‌سازی بر اساس نیازها و خصوصیات محلی طراحی شوند و از تجارب موفق جهانی بهره ببرند.

مراجع و ماخذ:

  1. فرجی‌راد، م.، و کاظمیان، س. (1391). بررسی توسعه ظرفیت نهادی در شهرستان‌های بوکان و ارومیه. مجله جغرافیا و توسعه پایدار.
  2. Newell, P. (2020). Implementing Integrated Resource Management: A Transboundary Approach. Journal of Water Resource Management, 34(7), 1250-1265.
  3. Schilling, J. (2019). The Importance of Community Engagement in Urban Planning: A Case Study of Portland. Urban Planning Journal.
 
  • رضا شادمان فر
۲۰
مرداد

مقدمه

مدیریت یکپارچه محله‌ای به‌عنوان عامل هماهنگ‌کننده، نقش کلیدی در ظرفیت‌سازی نهادی دارد. این رویکرد با هدف ایجاد انسجام و هماهنگی بین نهادهای محلی، به بهبود فرآیندهای تصمیم‌گیری و اجرای پروژه‌ها کمک می‌کند. در این مقاله، اهمیت مدیریت یکپارچه در توسعه محله و روش‌های اجرای آن بررسی می‌شود.

نقش کلیدی مدیریت یکپارچه

سازوکارهای اصلی مدیریت یکپارچه

مدیریت یکپارچه از طریق دو سازوکار اصلی عمل می‌کند:

  1. طراحی فرایندهای مشارکتی: به‌عنوان مثال، یکی از تسهیلگران محلی بیان می‌کند که ایجاد کارگروه‌های تخصصی در محله هرندی باعث شفافیت در تصمیم‌گیری و تسریع در اجرای پروژه‌ها شده است.
  2. ایجاد بسترهای گفتگو: یکی از ساکنان فعال محله تأکید می‌کند که جلسات ماهانه شورای هماهنگی محله به محلی برای حل مسائل و پیگیری مطالبات مردم تبدیل شده است.

این رویکرد مستلزم تعامل پویا بین سه سطح مدیریتی است:

  1. سطح محله‌ای: شامل شورایاری‌ها و معتمدین.
  2. سطح شهری: شامل شهرداری و نهادهای خدماتی.
  3. سطح ملی: شامل سازمان‌های بالادستی.

مثال عملی: پروژه بازطراحی پارک هرندی

پروژه بازطراحی و بهسازی پارک هرندی نمونه‌ای از اثربخشی مدیریت یکپارچه است. در این پروژه:

  • شورایاری و معتمدین با انجام نیازسنجی دقیق و سازماندهی گروه‌های مردمی، نقش محوری ایفا کردند.
  • کسبه اطراف پارک در تأمین روشنایی و نظارت مستمر مشارکت کردند.
  • شهرداری منطقه با تخصیص بودجه و هماهنگی بین سازمان‌ها، زمینه اجرای مؤثر طرح را فراهم آورد.

مدیریت یکپارچه در این پروژه موفقیت‌آمیز بود، زیرا تمامی سطوح به‌صورت هماهنگ عمل کردند و حس مالکیت اجتماعی را افزایش دادند.

سازوکارهای مشارکت نهادینه

مشارکت نهادینه شامل طراحی فرایندهای مشارکتی در تمام مراحل توسعه محله است. برای تحقق مشارکت واقعی، نیاز به:

  1. درگیر کردن مردم از مرحله شناسایی مسائل تا اجرا و نظارت.
  2. تشکیل شبکه‌های محلی متشکل از کسبه، معتمدین و ساکنان.
  3. ایجاد سازوکارهای انگیزشی برای تشویق مردم به ادامه همکاری.

تجارب موفق

تجارب موفق محلات نشان می‌دهند که مشارکت واقعی زمانی شکل می‌گیرد که مردم احساس کنند نظراتشان در تصمیم‌گیری‌ها تأثیرگذار است.

ظرفیت‌سازی پایدار

ظرفیت‌سازی در سه سطح می‌تواند تحقق یابد:

  1. سطح فردی: شناسایی و توانمندسازی سرمایه‌های انسانی؛ به‌عنوان نمونه، شناسایی جوانان تحصیل‌کرده به‌عنوان تسهیلگر.
  2. سطح سازمانی: تقویت ساختارهای درون‌سازمانی و طراحی برنامه‌های مشارکتی.
  3. سطح نهادی: استفاده از ظرفیت‌های سنتی و مذهبی برای تشویق مشارکت.

انعطاف‌پذیری ساختاری

انعطاف‌پذیری ساختاری به‌عنوان عنصر کلیدی، بستر پاسخگویی به پویایی‌های محله‌ای را فراهم می‌آورد. این عنصر شامل:

  • طراحی ساختارهای منعطف.
  • کاهش لایه‌های بوروکراتیک.
  • توسعه سازوکارهای تعاملی برای گفتگو بین کنشگران.

پایش و یادگیری مستمر

پایش و یادگیری مستمر به‌عنوان گامی مهم در توسعه ظرفیت‌های نهادی مطرح است. سه سازوکار اصلی در این زمینه شامل:

  1. ارزیابی مداوم فرایندها: نظارت بر اجرای برنامه‌ها و شناسایی چالش‌ها.
  2. مستندسازی تجارب: انباشت دانش سازمانی و انتقال آموخته‌ها.
  3. اصلاح عملکردها: تحلیل نتایج و بازخوردهای دریافتی.

نتیجه‌گیری

مدیریت یکپارچه محله‌ای، با تأکید بر تعامل بین سطوح مختلف و طراحی سازوکارهای مشارکتی، می‌تواند به ظرفیت‌سازی نهادی مؤثر منجر شود. با توجه به ویژگی‌های محله‌ها و نیاز به پاسخگویی به چالش‌ها، توجه هم‌زمان به همه عناصر مطرح‌شده از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

  • رضا شادمان فر
۱۹
مرداد

مقدمه:

در دنیای کنونی، رویکردهای نهادی به‌عنوان ابزاری مؤثر برای هدایت فرآیند توسعه در جوامع محلی مورد توجه قرار گرفته‌اند. این رویکرد بر اهمیت مشارکت و اثرگذاری گروه‌ها و عوامل محلی در فرایند توسعه تأکید می‌کند. توسعه‌ای که از طریق مشارکت‌های فعال و ساختارمند گروه‌های مختلف محقق می‌شود، می‌تواند به شکلی درون‌زا و پایدار باشد. در این مقاله به بررسی نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی و تأثیر آن بر توانمندسازی محلی خواهیم پرداخت.

تحلیل نظریه ظرفیت‌سازی نهادی:

نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی بر مبنای مفهوم مشارکت ساختارمند، تلاش دارد تا فرآیندهای توسعه را در چارچوبی قابل فهم و کاربردی مورد بررسی قرار دهد. این نظریه نه‌تنها بر ارتباطات و تعاملات متنوع بین کنشگران در سطوح مختلف تأکید دارد بلکه به اهمیت کارآمدی ظرفیت‌های محلی و منطقه‌ای نیز اشاره می‌کند. به طور ویژه، عملیاتی کردن سیاست‌ها و برنامه‌ها باید متناسب با نیازها و ظرفیت‌های موجود در این سطوح باشد.

تصویر کلی از مشارکت:

در چارچوب رویکرد نهادی، مشارکت واقعی به‌عنوان کلید اصلی در تحقق توسعه پایدار شناخته می‌شود. این مشارکت شامل تأثیرگذاری‌های گروه‌های مختلف، اعم از گروه‌های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است که نقش بسزایی در تصمیم‌سازی‌های محلی ایفا می‌کنند.

جمع‌بندی:

نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی نمایشی جامع از ضرورت ایجاد زیرساخت‌های مشارکتی پایدار و توانمندسازی محلی به‌دست می‌دهد. با این رویکرد، ما قادر خواهیم بود تا راهکارهایی سازنده و مؤثر برای حل چالش‌هایی که جوامع با آن مواجه‌اند، ارائه دهیم.

کلمات کلیدی:

ظرفیت‌سازی نهادی، توسعه پایدار، مشارکت گروه‌ها، توانمندسازی محلی.

 

 
  • رضا شادمان فر
۱۸
مرداد

مقدمه:

حکمروایی به‌عنوان فرایند تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری تعریف می‌شود که در آن رویکردهای مشارکتی و شفاف در مرکز توجه قرار دارند. سازمان ملل، حکمروایی را به‌عنوان پروسه‌ای معرفی می‌کند که از طریق آن تصمیمات به مرحله اجرا می‌رسند. در دنیای امروز، مفهوم حکمروایی به‌ویژه در زمینه مدیریت و توسعه محلی اهمیت حیاتی پیدا کرده است. نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی با تأکید بر توانمندسازی و مشارکت ساختارمند، هدف اصلی خود را ارتقای توان کنشگران محلی و ایجاد زیرساخت‌های پایدار از طریق تعاملات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار داده است.

تحلیل و بررسی:

حکمروایی به‌عنوان علم تصمیم‌گیری به مجموعه‌ای از ارزش‌ها و فرایندها اشاره دارد که به مدیریت توسعه اجتماعی کمک می‌کند. استرینواس و جان در تعریف خود به الگوهای غیرمتمرکز و شبکه‌ای در تصمیم‌گیری اشاره می‌کنند. در این راستا، کویمن به روابط بین بازیگران مختلف برای حل مشکلات اجتماعی تأکید دارد. در چارچوب نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی، نقش مشارکت و همکاری ذی‌نفعان حکومتی و غیرحکومتی در فرایند تصمیم‌گیری بسیار کلیدی است، به‌خصوص در شرایطی که گروه‌های محروم و آسیب‌پذیر در اولویت قرار دارند.

تحولات اجتماعی و سیاسی اخیر موجب تغییر رویکردها از برنامه‌ریزی آمرانه به برنامه‌ریزی مشارکتی شده است. این تحولات بر مبنای خرد جمعی و نیاز به تبادل نظر، تأثیرات مثبت و مستقیمی بر فرایندهای توسعه شهری داشته‌اند. مدل‌های هدایت اجتماعی، یادگیری اجتماعی و برنامه‌ریزی مراوده‌ای می‌توانند به تسهیل تعاملات مثمر ثمر بین برنامه‌ریزان و جامعه کمک کنند.

ویژگی‌های حکمروایی خوب شهری شامل شفافیت، پاسخگویی، کارایی و تداوم منابع و اختیارات به نزدیک‌ترین سطح جامعه برای بهبود خدمات می‌باشد. این ویژگی‌ها به‌ویژه در شکل‌دهی و تقویت تعاملات اجتماعی و اقتصادی مؤثرند که می‌تواند به کاهش فقر و ایجاد توسعه پایدار منجر شود.

نتیجه‌گیری:

نظریه ظرفیت‌سازی نهادی تعاملی می‌تواند به‌عنوان ابزار مؤثری برای ارتقای حکمروایی در سطح محلی به کار گرفته شود. این نظریه با ایجاد ساختارهای مشارکتی و راهکارهایی برای مدیریت اقتصادی و اجتماعی به تحقق اهداف توسعه پایدار کمک می‌کند. برای دستیابی به توسعه‌ای مؤثر، ضروری است که تمامی ذی‌نفعان در فرآیندهای تصمیم‌گیری مشارکت فعال داشته باشند و به‌طور مشترک بر اساس نیازهای واقعی جامعه همکاری کنند.

 

مراجع:

  • استرینواس، دی (۱۹۹۶). علم تصمیم‌گیری.
  • پروان، ز. و کنیس، ج. (۲۰۰۸). مدیریت توسعه جامعه.
  • جان، دبلیو. (۲۰۰۰). الگوهای تصمیم‌گیری مشارکتی.
  • کویمن، او. (۲۰۰۳). حل مشکلات اجتماعی.
  • مرادی، س. (۱۳۹۷). مشارکت در برنامه‌ریزی شهری.
  • گراهام، S. و دیگران (۲۰۰۳). ظرفیت توسعه محلی.
  • شریف زادگان، م. (۱۳۹۴). حکمروایی شهری و مشارکت اجتماعی.
  • حاجی‌پور، م. (۱۳۸۵). مدل‌های برنامه‌ریزی مشارکتی.
  • کاظمیان، م. و همکاران (۱۳۹۲). نظریه‌های حکمروایی
  • رضا شادمان فر
۲۲
خرداد

واکاوی موانع ساختاری ظرفیت‌سازی نهادی در نظام حکمرانی کلان‌شهر تهران

توسعه پایدار شهری در عصر حاضر، بیش از هر زمان دیگری به ظرفیت‌سازی نهادی و تقویت ساختارهای حکمرانی محلی وابسته است. این مهم در کلان‌شهرهایی همچون تهران، با پیچیدگی‌های فضایی-اجتماعی و چالش‌های چندوجهی مدیریتی، اهمیتی دوچندان می‌یابد. پژوهش حاضر با هدف شناخت و تحلیل موانع ظرفیت‌سازی نهادی در بستر حکمرانی شهری تهران، به واکاوی علمی این موضوع پرداخته است.

تبیین چارچوب نظری و روش‌شناسی

رویکرد پژوهش حاضر، مبتنی بر پارادایم تفسیرگرایی اجتماعی و با اتخاذ روش‌شناسی کیفی است. در این راستا، با بهره‌گیری از تکنیک تحلیل محتوای متعارف، داده‌های حاصل از مصاحبه‌های عمیق با ۲۲ متخصص حوزه شهری مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته است. انتخاب مشارکت‌کنندگان با روش نمونه‌گیری هدفمند و با تأکید بر اشباع نظری صورت پذیرفته است.

تحلیل یافته‌ها در سه سطح راهبردی

۱. سطح خُرد (فردی-محله‌ای)

در این سطح، چالش‌های اساسی در حوزه توانمندسازی فردی و توسعه مهارت‌های اجتماعی نمود می‌یابد. تحلیل‌ها نشان می‌دهد که فقدان سازوکارهای مؤثر در ارتقای ظرفیت‌های فردی، مانعی جدی در مسیر توسعه نهادی است. این امر به‌ویژه در محله‌هایی با بافت اجتماعی ناهمگون، پیچیدگی‌های خاص خود را دارد.

۲. سطح میانی (نهادی-سازمانی)

در این سطح، موانع ساختاری و سازمانی برجسته می‌شوند. عدم انعطاف‌پذیری ساختارهای نهادی موجود، ضعف در سیستم‌های ارتباطی بین‌سازمانی، و فقدان مکانیسم‌های مؤثر در مدیریت دانش سازمانی، از چالش‌های اساسی به‌شمار می‌روند. همچنین، نبود رویکرد یکپارچه در برنامه‌ریزی و اجرا، موجب تشدید این موانع شده است.

۳. سطح کلان (سیستمی-راهبردی)

تحلیل‌ها در سطح کلان حاکی از آن است که چالش‌های سیستمی، ریشه در نگرش‌های سنتی به مدیریت شهری و عدم درک صحیح از مفهوم حکمرانی شهری دارد. این امر منجر به شکل‌گیری موانع پایدار در مسیر توسعه ظرفیت‌های نهادی شده است.

راهبردهای پیشنهادی برای ارتقای ظرفیت‌سازی نهادی

بر اساس یافته‌های پژوهش، راهبردهای زیر برای ارتقای ظرفیت‌سازی نهادی پیشنهاد می‌شود:

  1. بازتعریف ساختارهای نهادی:

    • طراحی سازوکارهای منعطف و پویا
    • تقویت ارتباطات بین‌سازمانی
    • توسعه سیستم‌های مدیریت دانش
  2. ارتقای سرمایه انسانی:

    • توسعه برنامه‌های آموزشی تخصصی
    • تقویت مهارت‌های حرفه‌ای
    • ایجاد انگیزه‌های سازمانی
  3. تقویت مشارکت نهادی:

    • طراحی سازوکارهای مشارکت پایدار
    • توسعه شبکه‌های همکاری بین‌بخشی
    • تقویت نظام تصمیم‌گیری مشارکتی

نتیجه‌گیری و چشم‌انداز آتی

یافته‌های این پژوهش نشان می‌دهد که موفقیت در ظرفیت‌سازی نهادی، مستلزم اتخاذ رویکردی سیستمی و یکپارچه است. این مهم نیازمند بازنگری در ساختارهای موجود، توسعه مکانیسم‌های نوین مدیریتی و تقویت زیرساخت‌های نهادی است. همچنین، ضروری است که این فرآیند با درک عمیق از پویایی‌های شهری و تحولات اجتماعی همراه باشد.

برای مطالعه تفصیلی این پژوهش و آشنایی با جزئیات یافته‌ها و تحلیل‌های صورت گرفته، می‌توانید به مقاله منتشر شده در مجله The International Journal of Multiphysics از طریق لینک زیر مراجعه نمایید:

مشاهده متن کامل مقاله

  • رضا شادمان فر
۰۴
خرداد

  سیظرفیت‌سازی نهادی: ضرورتی راهبردی برای اثربخشی طرح‌های توسعه شهری تهران

اظهارات اخیر معاون شهرسازی شهرداری تهران درباره بررسی ۹۰ طرح موضوعی و موضعی در کمیسیون ماده پنج، اگرچه از نظر کمّی قابل توجه است، اما پرسش اساسی درباره کیفیت فرآیند تهیه، تصویب و اجرای این طرح‌ها همچنان باقی است. تحلیل انتقادی این فرآیند نشان می‌دهد که الگوی غالب برنامه‌ریزی شهری در ایران، هنوز بر پارادایم تکنوکراتیک و رویکرد بالا به پایین استوار است.

   چالش اساسی: شکاف ساختاری میان برنامه‌ریزی و واقعیت اجتماعی

یکی از مهم‌ترین دلایل ناکارآمدی طرح‌های توسعه شهری، فقدان سازوکارهای نهادی برای مشارکت مؤثر اجتماعات محلی در فرآیند برنامه‌ریزی است. این شکاف ساختاری به سه مسئله اساسی منجر می‌شود:

1.   ناهمخوانی محتوایی  : طرح‌ها عمدتاً بر اساس مفروضات نظری و الگوهای تجویزی تهیه می‌شوند، نه بر مبنای درک عمیق از زمینه‌های اجتماعی-فرهنگی محلات.

2.   مقاومت در برابر اجرا  : عدم مشارکت ذی‌نفعان در مراحل اولیه، به بروز مقاومت‌های متعدد در مرحله اجرا می‌انجامد.

3.   ناپایداری نتایج  : فقدان حس مالکیت اجتماعی نسبت به طرح‌ها، پایداری دستاوردهای آن‌ها را به مخاطره می‌اندازد.

   ظرفیت‌سازی نهادی: مفهوم‌پردازی و اهمیت راهبردی

ظرفیت‌سازی نهادی در اجتماعات محلی، فرآیندی است که طی آن توانایی جمعی برای شناسایی، تحلیل و حل مسائل شهری از طریق تقویت ساختارهای اجتماعی، شبکه‌های ارتباطی و مکانیسم‌های تصمیم‌گیری مشارکتی افزایش می‌یابد. این مفهوم فراتر از "مشارکت" صرف، به معنای توانمندسازی ساختاری اجتماعات محلی برای ایفای نقش فعال در حکمروایی شهری است.

اهمیت راهبردی ظرفیت‌سازی نهادی را می‌توان در سه سطح تحلیل کرد:

1.   سطح خُرد (میکرو)  : ارتقای توانمندی‌های فردی شهروندان برای مشارکت آگاهانه در فرآیندهای شهری

2.   سطح میانی (مزو)  : تقویت انسجام اجتماعی و شبکه‌های محلی برای اقدام جمعی

3.   سطح کلان (ماکرو)  : ایجاد پیوند ساختاری میان نهادهای رسمی برنامه‌ریزی و بافت اجتماعی شهر

   تجارب ظرفیت‌سازی نهادی در تهران: یافته‌های تجربی

مطالعات تجربی در محلات مختلف تهران، پیامدهای مثبت ظرفیت‌سازی نهادی را نشان می‌دهد. این یافته‌ها حاکی از آن است که در محلاتی که فرآیندهای ظرفیت‌سازی با جدیت دنبال شده، شاهد:

- افزایش معنادار مشارکت شهروندان در تصمیم‌گیری‌های محلی

- بهبود کیفیت طرح‌ها از منظر پاسخگویی به نیازهای واقعی

- کاهش هزینه‌های اجرایی به دلیل کاهش مقاومت‌های اجتماعی

- پایداری بیشتر دستاوردهای طرح‌ها به واسطه افزایش حس مالکیت اجتماعی

 

بوده‌ایم. این شواهد تجربی نشان می‌دهد که ظرفیت‌سازی نهادی، نه تنها یک ضرورت اخلاقی، بلکه راهبردی کارآمد برای افزایش اثربخشی طرح‌های توسعه شهری است.

   رویکرد نظام‌مند به ادغام ظرفیت‌سازی نهادی در فرآیند برنامه‌ریزی شهری

برای تحقق آنچه در گفتمان نظری مدیریت شهری درباره "بازنگری در نظام مدیریت شهری" و "پیوند واقعی میان دانش تخصصی و مشارکت مردمی" مطرح می‌شود، لازم است رویکردی نظام‌مند به ادغام ظرفیت‌سازی نهادی در فرآیند برنامه‌ریزی شهری اتخاذ شود:

1.   پیش از آغاز برنامه‌ریزی  : تشکیل نهادهای تسهیل‌گر محلی و ایجاد زیرساخت‌های گفتگو و مشارکت

2.   در مرحله تشخیص و تحلیل  : بهره‌گیری از روش‌های مشارکتی برای شناسایی مسائل واقعی و اولویت‌بندی آن‌ها

3.   در مرحله طراحی راه‌حل‌ها  : ترکیب دانش تخصصی با دانش تجربی محلی برای خلق راه‌حل‌های نوآورانه

4.   در مرحله تصمیم‌گیری  : حضور نمایندگان واقعی اجتماعات محلی در نهادهای تصمیم‌گیر مانند کمیسیون ماده پنج

5.   در مرحله اجرا  : مشارکت فعال نهادهای محلی در نظارت بر حسن اجرای طرح‌ها

6.   در مرحله ارزیابی  : تدوین شاخص‌های ارزیابی با مشارکت ذی‌نفعان و سنجش مستمر اثربخشی مداخلات

   نتیجه‌گیری: به سوی تحول پارادایمی در برنامه‌ریزی شهری

تحلیل انتقادی فرآیند کنونی تهیه و تصویب طرح‌های موضعی و موضوعی در تهران نشان می‌دهد که علی‌رغم پیشرفت‌های کمّی، هنوز فاصله زیادی با الگوی مطلوب برنامه‌ریزی مشارکتی وجود دارد. ظرفیت‌سازی نهادی در اجتماعات محلی، به عنوان راهبردی بنیادین، می‌تواند به پر کردن این شکاف کمک کند.

این تحول، نیازمند بازاندیشی در مفاهیم پایه مانند "توسعه"، "مشارکت" و "برنامه‌ریزی" است. در پارادایم جدید، توسعه شهری نه صرفاً مداخله کالبدی، بلکه فرآیندی اجتماعی برای ارتقای کیفیت زندگی؛ مشارکت نه صرفاً اطلاع‌رسانی یا نظرسنجی، بلکه تصمیم‌سازی مشترک؛ و برنامه‌ریزی نه فعالیتی تکنوکراتیک، بلکه گفتگویی مستمر میان همه ذی‌نفعان شهری است.

بررسی ۹۰ طرح در کمیسیون ماده پنج زمانی به توسعه پایدار و متوازن تهران خواهد انجامید که این طرح‌ها محصول فرآیندی باشند که در آن، ظرفیت‌سازی نهادی در اجتماعات محلی، نه امری حاشیه‌ای، بلکه رکن اساسی برنامه‌ریزی شهری تلقی شود.

  • رضا شادمان فر
۳۱
فروردين

سویال محله ایرانی

در عصری که فناوری‌های هوشمند به سرعت در حال تغییر تمام ابعاد زندگی شهری هستند، بازاندیشی در مفهوم توسعه اجتماعی محله محور و ظرفیت‌سازی نهادی ضرورتی انکارناپذیر است. امروز با پارادوکسی مواجهیم که شاید در نگاه اول متناقض به نظر برسد: هرچه فناوری پیشرفته‌تر می‌شود، نیاز به تقویت ابعاد انسانی اجتماعات محلی بیشتر احساس می‌شود. در این مقاله، به بررسی چگونگی تعامل میان هوش مصنوعی و ظرفیت‌سازی نهادی در اجتماعات محله‌ای خواهیم پرداخت.

پارادایم شیفت: از شهر هوشمند به اجتماع هوشمند

بیش از یک دهه است که مفهوم "شهر هوشمند" در ادبیات توسعه شهری جایگاه ویژه‌ای یافته است. اما تجربیات سال‌های اخیر نشان داده که زیرساخت‌های فناورانه به تنهایی نمی‌توانند پاسخگوی نیازهای پیچیده انسانی باشند. این نکته ما را به سمت مفهومی عمیق‌تر هدایت می‌کند: "اجتماع هوشمند".

در پژوهش‌های اخیر ما در محله‌های تهران، دریافته‌ایم که تحول دیجیتال بدون توجه به بافت اجتماعی محله، به جای حل مسائل، ممکن است به تشدید نابرابری‌ها بینجامد. همان‌طور که پاسکال بورنت اشاره می‌کند، برای جلوگیری از جایگزینی توسط هوش مصنوعی، ما باید "انسانی‌تر" شویم نه "ماشینی‌تر" - اصلی که در طراحی محله‌های هوشمند نیز صادق است.

سرمایه اجتماعی محله‌ای و هوش مصنوعی

مفهوم "Humics" (توانایی‌های منحصراً انسانی) که در ادبیات جدید هوش مصنوعی مطرح شده، ارتباط تنگاتنگی با مفهوم "سرمایه اجتماعی محله‌ای" دارد که چارچوب نظری بسیاری از مطالعات توسعه محله محور را تشکیل می‌دهد. این همپوشانی مفهومی، فرصتی برای بازتعریف رویکردهای ظرفیت‌سازی نهادی فراهم می‌کند.

ما در مطالعه اخیر خود درباره ارزیابی مشارکتی تأثیرات اجتماعی (PSIA) پروژه‌های بازآفرینی شهری محله‌های تهران، به این نتیجه رسیدیم که هیچ الگوریتمی نمی‌تواند جایگزین خرد جمعی کنشگران محلی در تصمیم‌گیری‌های پیچیده اخلاقی-اجتماعی شود. این یافته، اهمیت "تصمیم‌گیری اخلاقی" را به عنوان یکی از ابعاد اصلی ظرفیت‌سازی نهادی برجسته می‌سازد.

همبستگی اجتماعی محلی: درسی از دوران پاندمی

پاندمی کووید-19 به ما آموخت که در بحران‌ها، آنچه بیش از زیرساخت‌های فناورانه به کمک اجتماعات محلی می‌آید، همبستگی اجتماعی است. هوش مصنوعی ممکن است بتواند شبکه‌های اجتماعی مجازی بسازد، اما آن احساس تعلق به مکان و روابط مبتنی بر اعتماد متقابل در مقیاس محله، همچنان منحصراً انسانی باقی خواهد ماند.

این درس، ما را به سمت بازنگری در الگوهای ظرفیت‌سازی نهادی سوق می‌دهد. ما باید از هوش مصنوعی نه به عنوان جایگزینی برای پیوندهای اجتماعی، بلکه به عنوان ابزاری برای تقویت این پیوندها استفاده کنیم. برای مثال، پلتفرم‌های دیجیتال محله‌محور می‌توانند امکان هماهنگی سریع‌تر مبادلات محلی، به اشتراک‌گذاری منابع و حمایت‌های متقابل را فراهم کنند.

چالش نابرابری دیجیتال و ضرورت دسترسی عادلانه

یکی از چالش‌های جدی در مسیر توسعه محله محور در عصر هوش مصنوعی، مسئله نابرابری دیجیتال است. فناوری‌های نوظهور می‌توانند نابرابری‌های موجود را تشدید کنند. اگر بخواهیم از "یادگیری مداوم" به عنوان یکی از ابعاد ظرفیت‌سازی صحبت کنیم، باید به بازتوزیع فرصت‌های یادگیری و دسترسی عادلانه به ابزارهای توانمندسازی نیز توجه کنیم.

تجربه ما در محله‌های کم‌برخوردار تهران نشان می‌دهد که توسعه زیرساخت‌های هوشمند بدون توجه به عدالت فضایی و اجتماعی، می‌تواند به ایجاد "جزایر هوشمند" در دریایی از محرومیت بینجامد. بنابراین، ظرفیت‌سازی نهادی در عصر هوش مصنوعی باید بر مبنای اصل عدالت دیجیتال و دسترسی فراگیر بنا شود.

به سوی یک چارچوب یکپارچه: ظرفیت‌سازی نهادی در عصر هوش مصنوعی

بر اساس تجارب و مطالعات انجام شده، می‌توان چارچوبی یکپارچه برای ظرفیت‌سازی نهادی در اجتماعات محله‌ای در عصر هوش مصنوعی پیشنهاد کرد که شامل این ابعاد باشد:

  1. سواد دیجیتال انتقادی: توانایی استفاده هوشمندانه و نقادانه از فناوری‌ها در سطح محله
  2. همراه‌سازی فناوری با بافت اجتماعی-فرهنگی: انطباق فناوری‌ها با ارزش‌ها و هنجارهای محلی
  3. تصمیم‌سازی مشارکتی با پشتیبانی فناوری: استفاده از ابزارهای دیجیتال برای تقویت (نه جایگزینی) فرایندهای تصمیم‌گیری جمعی
  4. همبستگی اجتماعی دیجیتال-فیزیکی: ایجاد پیوند میان فضاهای مجازی و فیزیکی محله
  5. دسترسی عادلانه به فرصت‌های یادگیری: توزیع برابر امکانات آموزشی و مهارت‌آموزی در حوزه فناوری‌های نوین
  6. انسان‌محوری فناوری: طراحی و توسعه فناوری‌ها با محوریت نیازهای انسانی و محلی

نتیجه‌گیری

در آستانه انقلاب هوش مصنوعی و تغییرات گسترده‌ای که در شیوه زندگی شهری در راه است، بازاندیشی در مفهوم توسعه اجتماعی محله‌محور و ظرفیت‌سازی نهادی ضرورتی انکارناپذیر است. پارادوکس عصر ما این است که هرچه فناوری پیشرفته‌تر می‌شود، نیاز به تقویت ابعاد انسانی، همبستگی اجتماعی و همکاری مبتنی بر اعتماد در اجتماعات محلی بیشتر احساس می‌شود.

ما باید با رویکردی آگاهانه و انتقادی، هوش مصنوعی را نه به عنوان جایگزینی برای ظرفیت‌های انسانی، بلکه به عنوان ابزاری برای تقویت این ظرفیت‌ها در نظر بگیریم. محله‌های هوشمند آینده، محله‌هایی خواهند بود که در آنها فناوری در خدمت انسانیت و عدالت اجتماعی قرار گرفته است.

در کتاب جدیدم با عنوان "ظرفیت‌سازی در محله‌های هوشمند ایرانی" که به زودی منتشر خواهد شد، به تفصیل به این موضوعات پرداخته‌ام. این اثر تلاشی است برای پیوند دادن میان نظریه‌های کلاسیک توسعه محله‌محور و پارادایم‌های نوظهور عصر دیجیتال، با تمرکز ویژه بر بافت فرهنگی-اجتماعی شهرهای ایران.

 

  • رضا شادمان فر
۲۵
فروردين

 سی

    مقدمه

در عصر حاضر، جوامع محلی با چالش‌های پیچیده‌ای در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی مواجه هستند. تغییرات سریع اقتصادی، شوک‌های ناشی از افتتاح یا تعطیلی بنگاه‌های اقتصادی، و سیاست‌های توسعه‌ای همگی نیازمند رویکردی علمی و سیستماتیک برای درک و مدیریت تأثیرات آنها هستند. در این میان، دانشگاه‌ها و مراکز علمی می‌توانند نقشی محوری در ظرفیت‌سازی و توانمندسازی اجتماعات محلی ایفا کنند. این مقاله به بررسی این نقش و تأثیر آن بر توسعه پایدار محلی می‌پردازد.

     تحول در نقش دانشگاه‌ها: از مشاوره فنی تا توانمندسازی جامع

دانشگاه‌ها و مراکز علمی به طور سنتی نقش مشاوران فنی را در جوامع محلی ایفا کرده‌اند. همانطور که استیون سی. دلر و مارتین شیلدز در مقاله خود اشاره می‌کنند، "زمانی که جوامع برای کسب اطلاعات به اساتید و کارکنان دانشگاه مراجعه می‌کنند، نقشی که به طور تاریخی ایفا شده، نقش مشاور فنی بوده که پاسخ‌های مشخص به سؤالات مشخص ارائه می‌دهد."

اما امروزه، با پیچیده‌تر شدن مسائل جوامع، نقش دانشگاه‌ها نیز در حال تحول است. دانشگاه‌ها دیگر صرفاً ارائه‌دهنده راه‌حل‌های فنی نیستند، بلکه به عنوان تسهیلگر در فرآیند توسعه ظرفیت‌های اجتماعی و نهادی عمل می‌کنند. این تحول از دو جنبه قابل بررسی است:

1.   تغییر از پاسخگویی به توانمندسازی  : دانشگاه‌ها به جای ارائه صرف پاسخ به سؤالات مطرح شده، در پی آموزش و توانمندسازی جوامع محلی برای حل مسائل خود هستند.

2.   تبدیل ابزارهای تحلیلی به ابزارهای آموزشی  : مدل‌های اقتصادی و تحلیل‌های اجتماعی که پیش‌تر صرفاً برای ارزیابی تأثیرات استفاده می‌شدند، اکنون به عنوان ابزارهای آموزشی برای درک عمیق‌تر مسائل به کار می‌روند.

     مدل‌سازی تأثیر اقتصادی: پلی میان دانشگاه و جامعه

یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که دانشگاه‌ها و مراکز علمی می‌توانند در آن به ظرفیت‌سازی اجتماعات محلی کمک کنند، مدل‌سازی تأثیر اقتصادی است. این مدل‌ها امکان پیش‌بینی و ارزیابی اثرات سیاست‌های اقتصادی و تغییرات ساختاری را فراهم می‌آورند.

اهمیت این مدل‌ها در سه سطح قابل بررسی است:

1.   سطح سیاست‌گذاری  : کمک به تصمیم‌گیران محلی برای اتخاذ سیاست‌های آگاهانه‌تر با درک عمیق‌تر از پیامدهای اقتصادی تصمیمات آنها.

2.   سطح آموزشی  : ارتقای سطح دانش و آگاهی جامعه محلی نسبت به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و نحوه تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر.

3.   سطح ظرفیت‌سازی نهادی  : تقویت توانایی‌های نهادهای محلی برای تحلیل، برنامه‌ریزی و اجرای پروژه‌های توسعه‌ای.

به عنوان مثال، در مطالعات انجام شده در دانشگاه ویسکانسین، مدل‌های تأثیر اقتصادی جامعه نه تنها برای پیش‌بینی اثرات اقتصادی پروژه‌ها استفاده شده‌اند، بلکه به عنوان ابزاری آموزشی برای درگیر کردن جامعه محلی در فرآیند برنامه‌ریزی توسعه نیز به کار رفته‌اند.

     ظرفیت‌سازی نهادی: پیش‌نیاز توسعه پایدار

همانطور که رضا شادمان‌فر در مطالعات خود اشاره می‌کند، "ظرفیت‌سازی نهادی در محله‌ها پیش‌نیاز اقدامات منجر به توسعه در جوامع است." این دیدگاه با یافته‌های دلر و شیلدز همخوانی دارد که معتقدند "درخواست‌های اطلاعات، لحظه‌های آموزشی را نشان می‌دهند که در آن ارائه‌دهنده برنامه می‌تواند به جامعه کمک کند تا با دیدی وسیع‌تر به مسائل بیندیشد."

در این راستا، دانشگاه‌ها می‌توانند از طریق اقدامات زیر به ظرفیت‌سازی نهادی کمک کنند:

1.   آموزش رهبران محلی  : تربیت رهبران آگاه و متخصص در جوامع محلی که توانایی تحلیل مسائل و رهبری فرآیندهای توسعه را داشته باشند.

2.   ایجاد ساختارهای انطباق‌پذیر  : کمک به شکل‌گیری نهادهای محلی با قابلیت انطباق با شرایط متغیر اقتصادی و اجتماعی.

3.   تقویت پیوندهای اجتماعی  : تسهیل ارتباط میان گروه‌های مختلف اجتماعی و ذینفعان متعدد برای ایجاد هم‌افزایی در فرآیند توسعه.

4.   انتقال دانش و فناوری  : تسهیل دسترسی جوامع محلی به دانش روز و فناوری‌های نوین برای حل مسائل و چالش‌های پیش روی آنها.

     شبکه‌سازی ملی و منطقه‌ای: گسترش تأثیر

یکی از ابعاد مهم نقش دانشگاه‌ها در ظرفیت‌سازی اجتماعات محلی، ایجاد شبکه‌های همکاری در سطح ملی و منطقه‌ای است. همانطور که در متن مقاله آمده است، "در حالی که ابتکار مدل‌سازی هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارد، اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها از مین و نیوهمپشایر گرفته تا تگزاس و آیداهو مشغول ساخت مجموعه‌ای از مدل‌های اقتصادی جامعه هستند."

این شبکه‌سازی می‌تواند منجر به:

1.   تبادل تجربیات و یادگیری متقابل  : انتقال تجربیات موفق و ناموفق میان جوامع مختلف و یادگیری از آنها.

2.   استانداردسازی و بهبود روش‌های تحلیلی  : ایجاد استانداردهای مشترک برای تحلیل‌های اقتصادی و اجتماعی و بهبود مستمر آنها.

3.   تحلیل سیاست از پایین به بالا  : فراهم آوردن امکان تحلیل سیاست‌های ملی با در نظر گرفتن تأثیرات آنها بر جوامع محلی.

     چالش‌ها و راهکارها

علیرغم پتانسیل بالای دانشگاه‌ها در ظرفیت‌سازی اجتماعات محلی، چالش‌هایی نیز در این مسیر وجود دارد:

1.   شکاف میان تئوری و عمل  : گاهی رویکردهای نظری دانشگاهی با واقعیت‌های عملی جوامع محلی همخوانی ندارد.

     راهکار  : تأکید بر پژوهش‌های کاربردی و مشارکتی که با نیازهای واقعی جوامع ارتباط نزدیک‌تری دارند.

2.   تداوم و پایداری همکاری‌ها  : پروژه‌های دانشگاهی اغلب کوتاه‌مدت هستند، در حالی که ظرفیت‌سازی نهادی فرآیندی بلندمدت است.

     راهکار  : ایجاد ساختارهای نهادی پایدار برای تداوم همکاری میان دانشگاه و جامعه، فراتر از پروژه‌های مقطعی.

3.   محدودیت منابع  : منابع انسانی و مالی محدود در دانشگاه‌ها و جوامع محلی.

     راهکار  : بهره‌گیری از رویکردهای مشارکتی و تجمیع منابع از طریق همکاری با بخش خصوصی، دولتی و سازمان‌های مردم‌نهاد.

4.   مقاومت در برابر تغییر  : گاهی ساختارهای سنتی جوامع محلی در برابر رویکردهای نوین مقاومت نشان می‌دهند.

     راهکار  : درگیر کردن رهبران محلی و ذینفعان کلیدی از ابتدای فرآیند و احترام به دانش بومی و ارزش‌های محلی.

     نتیجه‌گیری

دانشگاه‌ها و مراکز علمی می‌توانند نقشی فراتر از مشاوران فنی در توسعه جوامع محلی ایفا کنند. با تغییر رویکرد از ارائه صرف راه‌حل‌های فنی به توانمندسازی و ظرفیت‌سازی، آنها می‌توانند به جوامع محلی کمک کنند تا خود توانایی تحلیل، برنامه‌ریزی و اجرای فرآیندهای توسعه را کسب کنند.

مدل‌سازی تأثیر اقتصادی، به عنوان یکی از ابزارهای مهم در این زمینه، می‌تواند از یک ابزار تحلیلی صرف به ابزاری آموزشی و توانمندساز تبدیل شود. این تحول نیازمند تغییر در نگرش دانشگاهیان و همچنین ساختارهای نهادی دانشگاه‌ها و جوامع محلی است.

در نهایت، همکاری مؤثر میان دانشگاه‌ها و جوامع محلی می‌تواند منجر به ایجاد ساختارهای نهادی قدرتمند، افزایش سرمایه اجتماعی و در نتیجه توسعه پایدار محلی شود. چنانکه دلر و شیلدز اشاره می‌کنند، "هرچند هنوز کارهای زیادی باید انجام شود، اما تأثیر بالقوه آن بر نتایج محلی و ملی قابل توجه است."

  • رضا شادمان فر
۱۱
فروردين

dd

ارزیابی و تحلیل برنامه ظرفیت‌سازی در شهرهای آفریقایی

در سال ۲۰۱۷، برنامه‌ای آموزشی که به همت مرکز شهرهای قابل زندگی سنگاپور (CLC) و همکاری UN-Habitat برگزار شد، به شیوه‌ای مؤثر به توانمندسازی شهرهای آفریقایی پرداخت. این برنامه، با مشارکت ۴۲ نماینده از ۱۴ شهر و ۱۲ کشور آفریقایی، بر شفاف‌سازی رویکردهای نوین و ارائه راهکارهای عملی برای مواجهه با چالش‌های عمیق و پیچیده‌ شهری تمرکز داشت.

شهرهای قاره آفریقا با چالش‌های چندگانه و خاصی روبه‌رو هستند. یکی از این چالش‌ها، توسعه شهرنشینی بدون صنعتی‌سازی است که می‌تواند به بحران‌های اقتصادی و اجتماعی منجر شود. در واقع، فقدان زیرساخت‌های صنعتی متناسب با رشد شهرنشینی، به نابسمانی‌های اجتماعی و اقتصادی دامن می‌زند. همچنین، بیکاری جوانان و اشتغال غیررسمی یکی دیگر از معضلات جدی است. در بسیاری از شهرها، جوانان با بحران اشتغال مواجه هستند و این موضوع می‌تواند به افزایش نارضایتی‌های اجتماعی و مهاجرت منجر شود.

همچنین، کمبود مسکن ایمن و مقرون‌به‌صرفه چالشی است که کیفیت زندگی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و به معضلات اجتماعی از جمله حاشیه‌نشینی منجر می‌شود. عدم دسترسی به مسکن مناسب به ویژه در شهرهای بزرگ، می‌تواند موجب بروز مشکلاتی نظیر بهداشت و ایمنی پایین شود.

از طرفی، تأمین منابع مالی برای زیرساخت‌ها و مدیریت ضایعات نیز یکی از موانع اساسی در مسیر پیشرفت پایدار به شمار می‌آید. عدم دسترسی به منابع مالی کافی، مانع از آن می‌شود که شهرها بتوانند زیرساخت‌های لازم برای خدمات عمومی را فراهم کنند. تأثیر سیستم‌های حکمرانی چندلایه بر فعالیت‌های دولتی نیز قابل توجه است؛ پیچیدگی‌های حاکمیتی می‌تواند به کاهش کارایی و اثربخشی سیاست‌ها و برنامه‌های اجرا منجر شود.

در این برنامه، شرکت‌کنندگان با چارچوب زیست‌پذیری سنگاپور آشنا شدند که شامل دو سیستم کلیدی، یعنی "حکمرانی پویا و جامع شهری" و "برنامه‌ریزی و توسعه یکپارچه" می‌شود. این چارچوب می‌تواند به عنوان راهنمایی برای شهرهای آفریقایی در دستیابی به توسعه پایدار عمل کند. حکمرانی پویا به معنای اتخاذ تصمیمات هوشمندانه و پاسخگو است، در حالی که برنامه‌ریزی یکپارچه به همگرا کردن نیازها و منابع محلی اشاره دارد.

برنامه شامل اقدامات و بازدیدهای میدانی از مکان‌های توسعه‌یافته مانند رودخانه سنگاپور، Marina Barrage و شهرک Toa Payoh بود. این بازدیدها امکان تجربه عملی و تبادل نظرات را برای شرکت‌کنندگان فراهم ساخت و ارتباط قوی‌تری بین تئوری و عمل برقرار کرد.

نتایج این برنامه نشان‌دهنده آن است که شرکت‌کنندگان بر اهمیت حکمرانی پویا و رهبری پایدار تأکید کردند. با این حال، نارضایتی‌ها از کمبود خودمختاری مالی و تغییرات مکرر در رهبری سیاسی به عنوان موانع عمده در مسیر توسعه پایدار مطرح شده است. این چالش‌ها نیاز دارند در سیاست‌گذاری‌های آتی لحاظ شوند تا بتوان به بهبود شرایط حاکم بر شهرهای آفریقایی کمک کرد.

به طور کلی، این برنامه نمایانگر یک امیدواری جدید و معنادار برای ایجاد شهرهای پایدار در قاره آفریقا است. با محوریت ظرفیت‌سازی، این رویکرد به عنوان الگویی می‌تواند در نهادها و کشورهای دیگر نیز به کار گرفته شود.

این متن از مرکز شهرهای قابل زندگی سنگاپور استخراج شده و اهمیت آن در پیوند دادن تجربیات بین‌المللی با واقعیت‌های محلی به منظور توانمندسازی جوامع شهری قابل توجه است.

  • رضا شادمان فر