انسان را کمال گرا آفرید و در این دنیا چرا نهاد
بهترین خلق به دست بدترین خلق کشته می شود
مکاران و سفاکان به جای عادلان مخلص بر مسند اداره جهان می نشینند و می مانند
نه . . .انسان متعلق به این دنیا نیست
انسان را کمال گرا آفرید و در این دنیا چرا نهاد
بهترین خلق به دست بدترین خلق کشته می شود
مکاران و سفاکان به جای عادلان مخلص بر مسند اداره جهان می نشینند و می مانند
نه . . .انسان متعلق به این دنیا نیست
این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از ,بلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
مفهوم محله بعنوان بستر یا محل سکونت، ریشه تاریخی دارد؛ بنا به یک تعریف تاریخی (مدنی پور 1994)، واحدهای مختلف شهر که طبقات مختلف اجتماعی را در خود جای میدهند یا نواحی شهری (با مرزهای اداری یا رسمی) که دامنهای از گروههای اجتماعی را تحت پوشش قرار میدهند محله نامیدهمیشدهاند…
اما باید گفت تعریفی که ما از محله به معنای عام داریم همان بافت های سنتی و قدیمی از شهر است که با اسم های برگرفته از هویت تاریخی این بافت ها شناخته می شود . مثلا تصویر محله سنگلج ، پامنار ، تجریش ، چالهرز ، نارمک ، سلسبیل ، جوادیه و …. و هنوز در ذهن ما این اسامی بیانگر تعریف محله است . این در حالی است که محله در تقسیم بندی شهری که امروزه آن را می شناسیم تصویری به مراتب پیچیده تری دارد محله به عنوان یک واحد شهری میتواند تعاریف گوناگونی داشته باشد، محله توسط رشتههای گوناگون علمی که با شهر سر و کار داشتهاند تعریف شده است. جامعهشناسان، جغرافیدانان، روانشناسان، طراحان شهری و… سعی کردهاند تا از دیدگاه خود تعاریفی در مورد محله ارائه دهند. به عنوان مثال :
· «محله واحد فیزیکی و اجتماعی با سازمانهای اجتماعی که بزرگتر از خانوار و کوچکتر از شهر میباشد.» (1985. Kurpat)
· «محلات قسمتهایی از شهر هستند که میاناندازه و یا بزرگ باشند. باید واجد دو بعد باشند. تا ناظر احساس کند وارد آن شده است.» (لینچ، 1383)
· «محله مفهومی جغرافیایی و اجتماعی است. از نظر فیزیکی قسمتی از شهر است که به وسیله مرزهایی مشخص شده است. که این مرزها میتوانند شبکه راهها، راهآهن، رودخانه، کانالها، فضاهای باز باشند و دارای گونههای یکسانی از واحدهای مسکونی است، و یک مرکز تجاری در مرکز آن قرار دارد. از نظر اجتماعی دارای ساکنینی است که از نظر طبقه اجتماعی و یا قومیت دارای تشابه میباشند.» (1989, Mitchell)
· «محله همان چیزی است که ساکنین آن را محله میدانند.» (1981, Downs)
· «محله ناحیهای است که آشنایی با آن باعث آسودگی خاطر میگردد و هرچه شما از خانه به طرف لبههای محله میروید آشنایی شما با مردم و مکانها کمتر میشود.» (1985, Kurpat)
· «محله شهری به عنوان بخشی از شهر تعریف میشود که دارای لبههای کارکردی یا فضایی هویتمند و ترکیب عملکردهای کوچک مقیاس باشد. یک محله شهری معمولاً متشکل از، بیش از یک واحد همسایگی است. (2005, Philine Gaffron and others)
گرآن ابر ضخیم تیره در آسمان سیاسی نبود که راه را بر حمل ونقل عمومی تهران سد کند و متروی تهران قبل از همه به پستش رسیده بود. آنوقت منو تو ماشینهایمان خاموش بود و آسمان روشن آنوقت شاید در روشنایی ببینیم که آب چشمه از کجاست چنین گل آلود.
مردم بالادست آب را گل کردند
سنگ را بسته ولی دیو را ول کردند !
پی بستن بار اند شاید !
غم مردم ، ندارند شاید ….
منوتو لیک ولی
سر به کار گل خیشیم همی .
رخمان تیره زه گل
نفس از دود سیاه
خرمان مانده به گل
حرکت مسدود است
اختلال مشهود است …
حرکت نیست ولی می سوزد
دل ما و این سوخت
به هوا میرود و
می کند راه نفس را مسدود
می شود همره دود
خفه گشتم الغوث
یارب ای رب ودود
هرکه از زاویه دید خودش
می کند فهم جهان
می دهد یاد به این و به آن
که جز این نیست که من می بینم
و نباشد ثمری ؛ جز از این شاخه که من می چینم
...چشم دل باز کنیم
نظری سوی جهان ؛ از نو آغاز کنیم
شادمان و سرخوش سازو آواز کنیم !