یادداشت های

رضاشادمان فر

یادداشت های

رضاشادمان فر

رضا شادمان فر کارشناس ارشد مدیریت شهری و دانشجوی شهرسازی و فعال در حوزه های مشارکت شهروندان در مدیریت شهری ، شورایاری ها و مدیریت محله در این وبلاگ به بیان دیدگاه های خود و مشاهداتش می پردازد. همچنین وب سایت shadmanfar.ir برای ارتباط و آشنایی بیشتر با ایشان در دسترس است.

دنبال کنندگان ۳ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۴ مطلب در فروردين ۱۴۰۴ ثبت شده است

۳۱
فروردين

سویال محله ایرانی

در عصری که فناوری‌های هوشمند به سرعت در حال تغییر تمام ابعاد زندگی شهری هستند، بازاندیشی در مفهوم توسعه اجتماعی محله محور و ظرفیت‌سازی نهادی ضرورتی انکارناپذیر است. امروز با پارادوکسی مواجهیم که شاید در نگاه اول متناقض به نظر برسد: هرچه فناوری پیشرفته‌تر می‌شود، نیاز به تقویت ابعاد انسانی اجتماعات محلی بیشتر احساس می‌شود. در این مقاله، به بررسی چگونگی تعامل میان هوش مصنوعی و ظرفیت‌سازی نهادی در اجتماعات محله‌ای خواهیم پرداخت.

پارادایم شیفت: از شهر هوشمند به اجتماع هوشمند

بیش از یک دهه است که مفهوم "شهر هوشمند" در ادبیات توسعه شهری جایگاه ویژه‌ای یافته است. اما تجربیات سال‌های اخیر نشان داده که زیرساخت‌های فناورانه به تنهایی نمی‌توانند پاسخگوی نیازهای پیچیده انسانی باشند. این نکته ما را به سمت مفهومی عمیق‌تر هدایت می‌کند: "اجتماع هوشمند".

در پژوهش‌های اخیر ما در محله‌های تهران، دریافته‌ایم که تحول دیجیتال بدون توجه به بافت اجتماعی محله، به جای حل مسائل، ممکن است به تشدید نابرابری‌ها بینجامد. همان‌طور که پاسکال بورنت اشاره می‌کند، برای جلوگیری از جایگزینی توسط هوش مصنوعی، ما باید "انسانی‌تر" شویم نه "ماشینی‌تر" - اصلی که در طراحی محله‌های هوشمند نیز صادق است.

سرمایه اجتماعی محله‌ای و هوش مصنوعی

مفهوم "Humics" (توانایی‌های منحصراً انسانی) که در ادبیات جدید هوش مصنوعی مطرح شده، ارتباط تنگاتنگی با مفهوم "سرمایه اجتماعی محله‌ای" دارد که چارچوب نظری بسیاری از مطالعات توسعه محله محور را تشکیل می‌دهد. این همپوشانی مفهومی، فرصتی برای بازتعریف رویکردهای ظرفیت‌سازی نهادی فراهم می‌کند.

ما در مطالعه اخیر خود درباره ارزیابی مشارکتی تأثیرات اجتماعی (PSIA) پروژه‌های بازآفرینی شهری محله‌های تهران، به این نتیجه رسیدیم که هیچ الگوریتمی نمی‌تواند جایگزین خرد جمعی کنشگران محلی در تصمیم‌گیری‌های پیچیده اخلاقی-اجتماعی شود. این یافته، اهمیت "تصمیم‌گیری اخلاقی" را به عنوان یکی از ابعاد اصلی ظرفیت‌سازی نهادی برجسته می‌سازد.

همبستگی اجتماعی محلی: درسی از دوران پاندمی

پاندمی کووید-19 به ما آموخت که در بحران‌ها، آنچه بیش از زیرساخت‌های فناورانه به کمک اجتماعات محلی می‌آید، همبستگی اجتماعی است. هوش مصنوعی ممکن است بتواند شبکه‌های اجتماعی مجازی بسازد، اما آن احساس تعلق به مکان و روابط مبتنی بر اعتماد متقابل در مقیاس محله، همچنان منحصراً انسانی باقی خواهد ماند.

این درس، ما را به سمت بازنگری در الگوهای ظرفیت‌سازی نهادی سوق می‌دهد. ما باید از هوش مصنوعی نه به عنوان جایگزینی برای پیوندهای اجتماعی، بلکه به عنوان ابزاری برای تقویت این پیوندها استفاده کنیم. برای مثال، پلتفرم‌های دیجیتال محله‌محور می‌توانند امکان هماهنگی سریع‌تر مبادلات محلی، به اشتراک‌گذاری منابع و حمایت‌های متقابل را فراهم کنند.

چالش نابرابری دیجیتال و ضرورت دسترسی عادلانه

یکی از چالش‌های جدی در مسیر توسعه محله محور در عصر هوش مصنوعی، مسئله نابرابری دیجیتال است. فناوری‌های نوظهور می‌توانند نابرابری‌های موجود را تشدید کنند. اگر بخواهیم از "یادگیری مداوم" به عنوان یکی از ابعاد ظرفیت‌سازی صحبت کنیم، باید به بازتوزیع فرصت‌های یادگیری و دسترسی عادلانه به ابزارهای توانمندسازی نیز توجه کنیم.

تجربه ما در محله‌های کم‌برخوردار تهران نشان می‌دهد که توسعه زیرساخت‌های هوشمند بدون توجه به عدالت فضایی و اجتماعی، می‌تواند به ایجاد "جزایر هوشمند" در دریایی از محرومیت بینجامد. بنابراین، ظرفیت‌سازی نهادی در عصر هوش مصنوعی باید بر مبنای اصل عدالت دیجیتال و دسترسی فراگیر بنا شود.

به سوی یک چارچوب یکپارچه: ظرفیت‌سازی نهادی در عصر هوش مصنوعی

بر اساس تجارب و مطالعات انجام شده، می‌توان چارچوبی یکپارچه برای ظرفیت‌سازی نهادی در اجتماعات محله‌ای در عصر هوش مصنوعی پیشنهاد کرد که شامل این ابعاد باشد:

  1. سواد دیجیتال انتقادی: توانایی استفاده هوشمندانه و نقادانه از فناوری‌ها در سطح محله
  2. همراه‌سازی فناوری با بافت اجتماعی-فرهنگی: انطباق فناوری‌ها با ارزش‌ها و هنجارهای محلی
  3. تصمیم‌سازی مشارکتی با پشتیبانی فناوری: استفاده از ابزارهای دیجیتال برای تقویت (نه جایگزینی) فرایندهای تصمیم‌گیری جمعی
  4. همبستگی اجتماعی دیجیتال-فیزیکی: ایجاد پیوند میان فضاهای مجازی و فیزیکی محله
  5. دسترسی عادلانه به فرصت‌های یادگیری: توزیع برابر امکانات آموزشی و مهارت‌آموزی در حوزه فناوری‌های نوین
  6. انسان‌محوری فناوری: طراحی و توسعه فناوری‌ها با محوریت نیازهای انسانی و محلی

نتیجه‌گیری

در آستانه انقلاب هوش مصنوعی و تغییرات گسترده‌ای که در شیوه زندگی شهری در راه است، بازاندیشی در مفهوم توسعه اجتماعی محله‌محور و ظرفیت‌سازی نهادی ضرورتی انکارناپذیر است. پارادوکس عصر ما این است که هرچه فناوری پیشرفته‌تر می‌شود، نیاز به تقویت ابعاد انسانی، همبستگی اجتماعی و همکاری مبتنی بر اعتماد در اجتماعات محلی بیشتر احساس می‌شود.

ما باید با رویکردی آگاهانه و انتقادی، هوش مصنوعی را نه به عنوان جایگزینی برای ظرفیت‌های انسانی، بلکه به عنوان ابزاری برای تقویت این ظرفیت‌ها در نظر بگیریم. محله‌های هوشمند آینده، محله‌هایی خواهند بود که در آنها فناوری در خدمت انسانیت و عدالت اجتماعی قرار گرفته است.

در کتاب جدیدم با عنوان "ظرفیت‌سازی در محله‌های هوشمند ایرانی" که به زودی منتشر خواهد شد، به تفصیل به این موضوعات پرداخته‌ام. این اثر تلاشی است برای پیوند دادن میان نظریه‌های کلاسیک توسعه محله‌محور و پارادایم‌های نوظهور عصر دیجیتال، با تمرکز ویژه بر بافت فرهنگی-اجتماعی شهرهای ایران.

 

  • رضا شادمان فر
۲۵
فروردين

 سی

    مقدمه

در عصر حاضر، جوامع محلی با چالش‌های پیچیده‌ای در زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی مواجه هستند. تغییرات سریع اقتصادی، شوک‌های ناشی از افتتاح یا تعطیلی بنگاه‌های اقتصادی، و سیاست‌های توسعه‌ای همگی نیازمند رویکردی علمی و سیستماتیک برای درک و مدیریت تأثیرات آنها هستند. در این میان، دانشگاه‌ها و مراکز علمی می‌توانند نقشی محوری در ظرفیت‌سازی و توانمندسازی اجتماعات محلی ایفا کنند. این مقاله به بررسی این نقش و تأثیر آن بر توسعه پایدار محلی می‌پردازد.

     تحول در نقش دانشگاه‌ها: از مشاوره فنی تا توانمندسازی جامع

دانشگاه‌ها و مراکز علمی به طور سنتی نقش مشاوران فنی را در جوامع محلی ایفا کرده‌اند. همانطور که استیون سی. دلر و مارتین شیلدز در مقاله خود اشاره می‌کنند، "زمانی که جوامع برای کسب اطلاعات به اساتید و کارکنان دانشگاه مراجعه می‌کنند، نقشی که به طور تاریخی ایفا شده، نقش مشاور فنی بوده که پاسخ‌های مشخص به سؤالات مشخص ارائه می‌دهد."

اما امروزه، با پیچیده‌تر شدن مسائل جوامع، نقش دانشگاه‌ها نیز در حال تحول است. دانشگاه‌ها دیگر صرفاً ارائه‌دهنده راه‌حل‌های فنی نیستند، بلکه به عنوان تسهیلگر در فرآیند توسعه ظرفیت‌های اجتماعی و نهادی عمل می‌کنند. این تحول از دو جنبه قابل بررسی است:

1.   تغییر از پاسخگویی به توانمندسازی  : دانشگاه‌ها به جای ارائه صرف پاسخ به سؤالات مطرح شده، در پی آموزش و توانمندسازی جوامع محلی برای حل مسائل خود هستند.

2.   تبدیل ابزارهای تحلیلی به ابزارهای آموزشی  : مدل‌های اقتصادی و تحلیل‌های اجتماعی که پیش‌تر صرفاً برای ارزیابی تأثیرات استفاده می‌شدند، اکنون به عنوان ابزارهای آموزشی برای درک عمیق‌تر مسائل به کار می‌روند.

     مدل‌سازی تأثیر اقتصادی: پلی میان دانشگاه و جامعه

یکی از مهم‌ترین حوزه‌هایی که دانشگاه‌ها و مراکز علمی می‌توانند در آن به ظرفیت‌سازی اجتماعات محلی کمک کنند، مدل‌سازی تأثیر اقتصادی است. این مدل‌ها امکان پیش‌بینی و ارزیابی اثرات سیاست‌های اقتصادی و تغییرات ساختاری را فراهم می‌آورند.

اهمیت این مدل‌ها در سه سطح قابل بررسی است:

1.   سطح سیاست‌گذاری  : کمک به تصمیم‌گیران محلی برای اتخاذ سیاست‌های آگاهانه‌تر با درک عمیق‌تر از پیامدهای اقتصادی تصمیمات آنها.

2.   سطح آموزشی  : ارتقای سطح دانش و آگاهی جامعه محلی نسبت به ساختارهای اقتصادی و اجتماعی و نحوه تأثیرگذاری آنها بر یکدیگر.

3.   سطح ظرفیت‌سازی نهادی  : تقویت توانایی‌های نهادهای محلی برای تحلیل، برنامه‌ریزی و اجرای پروژه‌های توسعه‌ای.

به عنوان مثال، در مطالعات انجام شده در دانشگاه ویسکانسین، مدل‌های تأثیر اقتصادی جامعه نه تنها برای پیش‌بینی اثرات اقتصادی پروژه‌ها استفاده شده‌اند، بلکه به عنوان ابزاری آموزشی برای درگیر کردن جامعه محلی در فرآیند برنامه‌ریزی توسعه نیز به کار رفته‌اند.

     ظرفیت‌سازی نهادی: پیش‌نیاز توسعه پایدار

همانطور که رضا شادمان‌فر در مطالعات خود اشاره می‌کند، "ظرفیت‌سازی نهادی در محله‌ها پیش‌نیاز اقدامات منجر به توسعه در جوامع است." این دیدگاه با یافته‌های دلر و شیلدز همخوانی دارد که معتقدند "درخواست‌های اطلاعات، لحظه‌های آموزشی را نشان می‌دهند که در آن ارائه‌دهنده برنامه می‌تواند به جامعه کمک کند تا با دیدی وسیع‌تر به مسائل بیندیشد."

در این راستا، دانشگاه‌ها می‌توانند از طریق اقدامات زیر به ظرفیت‌سازی نهادی کمک کنند:

1.   آموزش رهبران محلی  : تربیت رهبران آگاه و متخصص در جوامع محلی که توانایی تحلیل مسائل و رهبری فرآیندهای توسعه را داشته باشند.

2.   ایجاد ساختارهای انطباق‌پذیر  : کمک به شکل‌گیری نهادهای محلی با قابلیت انطباق با شرایط متغیر اقتصادی و اجتماعی.

3.   تقویت پیوندهای اجتماعی  : تسهیل ارتباط میان گروه‌های مختلف اجتماعی و ذینفعان متعدد برای ایجاد هم‌افزایی در فرآیند توسعه.

4.   انتقال دانش و فناوری  : تسهیل دسترسی جوامع محلی به دانش روز و فناوری‌های نوین برای حل مسائل و چالش‌های پیش روی آنها.

     شبکه‌سازی ملی و منطقه‌ای: گسترش تأثیر

یکی از ابعاد مهم نقش دانشگاه‌ها در ظرفیت‌سازی اجتماعات محلی، ایجاد شبکه‌های همکاری در سطح ملی و منطقه‌ای است. همانطور که در متن مقاله آمده است، "در حالی که ابتکار مدل‌سازی هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارد، اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها از مین و نیوهمپشایر گرفته تا تگزاس و آیداهو مشغول ساخت مجموعه‌ای از مدل‌های اقتصادی جامعه هستند."

این شبکه‌سازی می‌تواند منجر به:

1.   تبادل تجربیات و یادگیری متقابل  : انتقال تجربیات موفق و ناموفق میان جوامع مختلف و یادگیری از آنها.

2.   استانداردسازی و بهبود روش‌های تحلیلی  : ایجاد استانداردهای مشترک برای تحلیل‌های اقتصادی و اجتماعی و بهبود مستمر آنها.

3.   تحلیل سیاست از پایین به بالا  : فراهم آوردن امکان تحلیل سیاست‌های ملی با در نظر گرفتن تأثیرات آنها بر جوامع محلی.

     چالش‌ها و راهکارها

علیرغم پتانسیل بالای دانشگاه‌ها در ظرفیت‌سازی اجتماعات محلی، چالش‌هایی نیز در این مسیر وجود دارد:

1.   شکاف میان تئوری و عمل  : گاهی رویکردهای نظری دانشگاهی با واقعیت‌های عملی جوامع محلی همخوانی ندارد.

     راهکار  : تأکید بر پژوهش‌های کاربردی و مشارکتی که با نیازهای واقعی جوامع ارتباط نزدیک‌تری دارند.

2.   تداوم و پایداری همکاری‌ها  : پروژه‌های دانشگاهی اغلب کوتاه‌مدت هستند، در حالی که ظرفیت‌سازی نهادی فرآیندی بلندمدت است.

     راهکار  : ایجاد ساختارهای نهادی پایدار برای تداوم همکاری میان دانشگاه و جامعه، فراتر از پروژه‌های مقطعی.

3.   محدودیت منابع  : منابع انسانی و مالی محدود در دانشگاه‌ها و جوامع محلی.

     راهکار  : بهره‌گیری از رویکردهای مشارکتی و تجمیع منابع از طریق همکاری با بخش خصوصی، دولتی و سازمان‌های مردم‌نهاد.

4.   مقاومت در برابر تغییر  : گاهی ساختارهای سنتی جوامع محلی در برابر رویکردهای نوین مقاومت نشان می‌دهند.

     راهکار  : درگیر کردن رهبران محلی و ذینفعان کلیدی از ابتدای فرآیند و احترام به دانش بومی و ارزش‌های محلی.

     نتیجه‌گیری

دانشگاه‌ها و مراکز علمی می‌توانند نقشی فراتر از مشاوران فنی در توسعه جوامع محلی ایفا کنند. با تغییر رویکرد از ارائه صرف راه‌حل‌های فنی به توانمندسازی و ظرفیت‌سازی، آنها می‌توانند به جوامع محلی کمک کنند تا خود توانایی تحلیل، برنامه‌ریزی و اجرای فرآیندهای توسعه را کسب کنند.

مدل‌سازی تأثیر اقتصادی، به عنوان یکی از ابزارهای مهم در این زمینه، می‌تواند از یک ابزار تحلیلی صرف به ابزاری آموزشی و توانمندساز تبدیل شود. این تحول نیازمند تغییر در نگرش دانشگاهیان و همچنین ساختارهای نهادی دانشگاه‌ها و جوامع محلی است.

در نهایت، همکاری مؤثر میان دانشگاه‌ها و جوامع محلی می‌تواند منجر به ایجاد ساختارهای نهادی قدرتمند، افزایش سرمایه اجتماعی و در نتیجه توسعه پایدار محلی شود. چنانکه دلر و شیلدز اشاره می‌کنند، "هرچند هنوز کارهای زیادی باید انجام شود، اما تأثیر بالقوه آن بر نتایج محلی و ملی قابل توجه است."

  • رضا شادمان فر
۲۴
فروردين

دولت

سازمان‌های دولتی در مسیر خدمت‌رسانی به جامعه اغلب با چالش‌هایی مواجه می‌شوند که صرفاً با اتکا به منابع داخلی قابل‌حل نیستند.

اشتباه رایج مدیران این است که تصور می‌کنند تنها با جابه‌جایی نیروها، آموزش، پیاده‌سازی سیستم‌های جدید یا تخصیص بیشتر منابع می‌توانند مسائل را حل کنند.

واقعیت: عملکرد سازمان‌ها فقط متأثر از فرایندهای داخلی نیست. مدیران موفق کسانی هستند که با دیدی سیستمی، سطوح بیرونی سازمان را نیز در تصمیمات خود لحاظ می‌کنند.

ظرفیت‌سازی نهادی فرایندی است که سازمان‌ها را در شناسایی اهداف توسعه‌ای، حل پایدار مشکلات و بهبود خدمت‌رسانی توانمند می‌سازد.

ابعاد کلیدی:

  • توسعه نهادی (ساختارها و سیاست‌ها)
  • توانمندسازی اجتماعی (مشارکت ذینفعان)
  • ارتقای قابلیت‌های سیستمی (پاسخگویی به تغییرات محیطی)

راهکارها:

  1. نگاه سیستمی به سازمان
  2. شناسایی ظرفیت‌های موجود
  3. مشارکت ذینفعان در تصمیم‌گیری
  4. ترویج یادگیری سازمانی
  5. پایش مستمر شاخص‌های عملکردی

ظرفیت‌سازی نهادی یک مسیر مستمر است، نه یک پروژه مقطعی. سازمان‌هایی که این رویکرد را به کار می‌گیرند، عملکرد بهتر و مشروعیت بیشتری در جامعه خواهند داشت.

 

  • رضا شادمان فر
۰۸
فروردين


 بازآفرینی اجتماعی از منظر کنشگران 

این متن خلاصه ای است از یکی از بروندادهای رساله دکتری اینجانب با عنوان
 تحلیل راهبردی پیامدهای ظرفیت‌سازی نهادی در اجتماعات محلی کلان‌شهر تهران

در دنیای پیچیده و پویای مدیریت شهری معاصر، اجتماعات محلی نقشی اساسی و حیاتی در فرآیند توسعه ایفا می‌کنند. به عنوان سلول‌های بنیادین شهر، این اجتماعات می‌توانند محرک اصلی تحولات مثبت و پایدار باشند. با این حال، علی‌رغم اذعان به اهمیت روزافزون ظرفیت‌سازی نهادی در این اجتماعات، هنوز خلأهای معرفتی عمیقی در درک پیامدهای واقعی این رویکرد در بافت اجتماعی-کالبدی کلان‌شهرها وجود دارد. به عبارت دیگر، ما نیازمند درک عمیق‌تری از نحوه تاثیرگذاری ظرفیت‌سازی نهادی بر زندگی و پویایی جوامع محلی هستیم.

به همین منظور، پژوهشی به منظور شناسایی و تحلیل راهبردی پیامدهای مثبت ظرفیت‌سازی نهادی در اجتماعات محله‌ای کلان‌شهر تهران انجام شده است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی تصویر ذهنی کنشگران اجتماعی محلات و تبیین پیامدهای راهبردی از منظر آن‌ها بود.

روش‌شناسی این پژوهش بر رویکرد کیفی و راهبرد تحلیل محتوای قراردادی استوار بود. در این راستا، با ۲۲ کنشگر اجتماعی و تسهیل‌گر محلی از محلات مختلف تهران، با استفاده از روش نمونه‌گیری هدفمند، مصاحبه‌های عمیق نیمه‌ساختارمند انجام شد. تمرکز این مصاحبه‌ها بر تجربیات زیسته و تصویر ذهنی آنان از فرآیندهای ظرفیت‌سازی نهادی بود. این روش کیفی، امکان درک عمیق چالش‌ها و فرصت‌های توسعه محلی را فراهم آورد.

یافته‌های این پژوهش نشان داد که فرآیند ظرفیت‌سازی نهادی پیامدهای مهمی در سه حوزه اصلی دارد:

*   **پیامدهای فردی:** ظرفیت‌سازی نهادی به توانمندسازی فردی کنشگران محلی، افزایش آگاهی و مهارت‌های آن‌ها و تقویت حس مسئولیت‌پذیری در قبال جامعه محلی کمک می‌کند.
*   **پیامدهای جمعی:** این فرآیند باعث تقویت انسجام اجتماعی، افزایش مشارکت جمعی در تصمیم‌گیری‌ها و حل مسائل محلی، و ایجاد حس تعلق به محله می‌شود.
*   **پیامدهای سازمانی - نهادی:** ظرفیت‌سازی نهادی منجر به تقویت نهادهای محلی، افزایش اثربخشی فعالیت‌های آن‌ها، و بهبود ارتباط بین نهادهای محلی و مدیریت شهری می‌شود.

در مجموع، نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که ظرفیت‌سازی نهادی، فرآیندی پویا، چندبعدی و راهبردی در بازآفرینی اجتماعات شهری تهران است. این رویکرد فراتر از مداخلات مدیریتی سنتی، به بازتولید مستمر روابط اجتماعی، توانمندسازی هم‌زمان فردی و جمعی و خلق فضاهای گفتگو محور منجر می‌شود. در این پارادایم نوین، مشارکت اجتماعی از مفهومی انتزاعی به کنشی راهبردی برای بازسازی هویت محله‌ای، ارتقای سرمایه اجتماعی و دموکراتیزه‌کردن مدیریت شهری تبدیل می‌گردد.

**نکته برجسته این پژوهش، ارائه بینشی عمیق از تجربیات زیسته کنشگران اجتماعی است. این تجربیات نشان می‌دهد که ظرفیت‌سازی نهادی رویکردی نوین است که با توانمندسازی محلی، زمینه گذار از مدیریت متمرکز به مشارکتی و بازآفرینی اجتماعی محله را فراهم می‌سازد. این پژوهش می‌تواند راهنمایی برای سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان شهری باشد تا با درک بهتر اهمیت ظرفیت‌سازی نهادی، زمینه را برای توسعه پایدار و متوازن کلان‌شهر تهران فراهم کنند.**

  • رضا شادمان فر