ظرفیتسازی نهادی: ضرورتی راهبردی برای اثربخشی طرحهای توسعه شهری تهران
ظرفیتسازی نهادی: ضرورتی راهبردی برای اثربخشی طرحهای توسعه شهری تهران
اظهارات اخیر معاون شهرسازی شهرداری تهران درباره بررسی ۹۰ طرح موضوعی و موضعی در کمیسیون ماده پنج، اگرچه از نظر کمّی قابل توجه است، اما پرسش اساسی درباره کیفیت فرآیند تهیه، تصویب و اجرای این طرحها همچنان باقی است. تحلیل انتقادی این فرآیند نشان میدهد که الگوی غالب برنامهریزی شهری در ایران، هنوز بر پارادایم تکنوکراتیک و رویکرد بالا به پایین استوار است.
چالش اساسی: شکاف ساختاری میان برنامهریزی و واقعیت اجتماعی
یکی از مهمترین دلایل ناکارآمدی طرحهای توسعه شهری، فقدان سازوکارهای نهادی برای مشارکت مؤثر اجتماعات محلی در فرآیند برنامهریزی است. این شکاف ساختاری به سه مسئله اساسی منجر میشود:
1. ناهمخوانی محتوایی : طرحها عمدتاً بر اساس مفروضات نظری و الگوهای تجویزی تهیه میشوند، نه بر مبنای درک عمیق از زمینههای اجتماعی-فرهنگی محلات.
2. مقاومت در برابر اجرا : عدم مشارکت ذینفعان در مراحل اولیه، به بروز مقاومتهای متعدد در مرحله اجرا میانجامد.
3. ناپایداری نتایج : فقدان حس مالکیت اجتماعی نسبت به طرحها، پایداری دستاوردهای آنها را به مخاطره میاندازد.
ظرفیتسازی نهادی: مفهومپردازی و اهمیت راهبردی
ظرفیتسازی نهادی در اجتماعات محلی، فرآیندی است که طی آن توانایی جمعی برای شناسایی، تحلیل و حل مسائل شهری از طریق تقویت ساختارهای اجتماعی، شبکههای ارتباطی و مکانیسمهای تصمیمگیری مشارکتی افزایش مییابد. این مفهوم فراتر از "مشارکت" صرف، به معنای توانمندسازی ساختاری اجتماعات محلی برای ایفای نقش فعال در حکمروایی شهری است.
اهمیت راهبردی ظرفیتسازی نهادی را میتوان در سه سطح تحلیل کرد:
1. سطح خُرد (میکرو) : ارتقای توانمندیهای فردی شهروندان برای مشارکت آگاهانه در فرآیندهای شهری
2. سطح میانی (مزو) : تقویت انسجام اجتماعی و شبکههای محلی برای اقدام جمعی
3. سطح کلان (ماکرو) : ایجاد پیوند ساختاری میان نهادهای رسمی برنامهریزی و بافت اجتماعی شهر
تجارب ظرفیتسازی نهادی در تهران: یافتههای تجربی
مطالعات تجربی در محلات مختلف تهران، پیامدهای مثبت ظرفیتسازی نهادی را نشان میدهد. این یافتهها حاکی از آن است که در محلاتی که فرآیندهای ظرفیتسازی با جدیت دنبال شده، شاهد:
- افزایش معنادار مشارکت شهروندان در تصمیمگیریهای محلی
- بهبود کیفیت طرحها از منظر پاسخگویی به نیازهای واقعی
- کاهش هزینههای اجرایی به دلیل کاهش مقاومتهای اجتماعی
- پایداری بیشتر دستاوردهای طرحها به واسطه افزایش حس مالکیت اجتماعی
بودهایم. این شواهد تجربی نشان میدهد که ظرفیتسازی نهادی، نه تنها یک ضرورت اخلاقی، بلکه راهبردی کارآمد برای افزایش اثربخشی طرحهای توسعه شهری است.
رویکرد نظاممند به ادغام ظرفیتسازی نهادی در فرآیند برنامهریزی شهری
برای تحقق آنچه در گفتمان نظری مدیریت شهری درباره "بازنگری در نظام مدیریت شهری" و "پیوند واقعی میان دانش تخصصی و مشارکت مردمی" مطرح میشود، لازم است رویکردی نظاممند به ادغام ظرفیتسازی نهادی در فرآیند برنامهریزی شهری اتخاذ شود:
1. پیش از آغاز برنامهریزی : تشکیل نهادهای تسهیلگر محلی و ایجاد زیرساختهای گفتگو و مشارکت
2. در مرحله تشخیص و تحلیل : بهرهگیری از روشهای مشارکتی برای شناسایی مسائل واقعی و اولویتبندی آنها
3. در مرحله طراحی راهحلها : ترکیب دانش تخصصی با دانش تجربی محلی برای خلق راهحلهای نوآورانه
4. در مرحله تصمیمگیری : حضور نمایندگان واقعی اجتماعات محلی در نهادهای تصمیمگیر مانند کمیسیون ماده پنج
5. در مرحله اجرا : مشارکت فعال نهادهای محلی در نظارت بر حسن اجرای طرحها
6. در مرحله ارزیابی : تدوین شاخصهای ارزیابی با مشارکت ذینفعان و سنجش مستمر اثربخشی مداخلات
نتیجهگیری: به سوی تحول پارادایمی در برنامهریزی شهری
تحلیل انتقادی فرآیند کنونی تهیه و تصویب طرحهای موضعی و موضوعی در تهران نشان میدهد که علیرغم پیشرفتهای کمّی، هنوز فاصله زیادی با الگوی مطلوب برنامهریزی مشارکتی وجود دارد. ظرفیتسازی نهادی در اجتماعات محلی، به عنوان راهبردی بنیادین، میتواند به پر کردن این شکاف کمک کند.
این تحول، نیازمند بازاندیشی در مفاهیم پایه مانند "توسعه"، "مشارکت" و "برنامهریزی" است. در پارادایم جدید، توسعه شهری نه صرفاً مداخله کالبدی، بلکه فرآیندی اجتماعی برای ارتقای کیفیت زندگی؛ مشارکت نه صرفاً اطلاعرسانی یا نظرسنجی، بلکه تصمیمسازی مشترک؛ و برنامهریزی نه فعالیتی تکنوکراتیک، بلکه گفتگویی مستمر میان همه ذینفعان شهری است.
بررسی ۹۰ طرح در کمیسیون ماده پنج زمانی به توسعه پایدار و متوازن تهران خواهد انجامید که این طرحها محصول فرآیندی باشند که در آن، ظرفیتسازی نهادی در اجتماعات محلی، نه امری حاشیهای، بلکه رکن اساسی برنامهریزی شهری تلقی شود.