تولد یک نظریه
ظرفیتسازی نهادی تعاملی در برنامهریزی محلهمبنا
سالها تلاش علمی امروز به ثمر نشست. دفاع از رسالهای که در دل خود پرسشی بنیادین داشت: چگونه میتوان شکاف عمیق میان شهروند و مدیریت شهری را پر کرد؟
پاسخ این پرسش منجر به توسعه "نظریه ظرفیتسازی نهادی تعاملی در برنامهریزی محلهمبنا" شد - چارچوبی که رویکرد ما به مدیریت شهری را از بن تغییر میدهد.
این نظریه بر درک عمیقی از پیچیدگیهای کلانشهرها استوار است، جایی که رویکردهای سنتی متمرکز در دستیابی به توسعه پایدار ناکارآمد بودهاند. آنچه این نظریه را متمایز میسازد، تأکید بر ماهیت تعاملی و یکپارچه ظرفیتسازی است که در آن سطوح مختلف ملی، شهری و محلهای در یک شبکه پویا با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند.
ساختار سهسطحی نظریه:
در قلب این نظریه، پدیده محوری "ظرفیتسازی نهادی تعاملی" در سه سطح عمل میکند:
سطح کلان (ملی): اصلاح قوانین و تدوین سیاستهای تمرکززدایی که بستر قانونی لازم را فراهم میآورد.
سطح میانی (شهری): بازتعریف نقش مدیریت شهری و ایجاد سازوکارهای هماهنگی بینسازمانی که پل ارتباطی میان سیاست و عمل است.
سطح خرد (محلهای): شکلگیری نهادهای محلی و توانمندسازی کنشگران که محور اصلی تحول محسوب میشود.
چالشها و راهبردها:
نظریه تشخیص میدهد که این فرایند تحت تأثیر عوامل تسهیلکننده و بازدارنده قرار دارد. سرمایه اجتماعی موجود در محلات و تجارب موفق مشارکتی را میتوان عوامل تسهیلکننده دانست، در حالی که مقاومت بوروکراتیک و تعارض منافع موانع اصلی هستند.
برای غلبه بر این چالشها، نظریه سه راهبرد اصلی پیشنهاد میکند:
• توانمندسازی نهادی: تقویت ظرفیتهای سازمانی از طریق آموزش، تجهیز و ایجاد ساختارهای انعطافپذیر
• شبکهسازی تعاملی: ایجاد کانالهای ارتباطی مؤثر و پلتفرمهای همکاری میان سطوح مختلف
• نهادسازی مشارکتی: تشکیل نهادهای محلی پایدار با مالکیت اجتماعی
پیامدها و دستاوردها:
پیامدهای این رویکرد در دو سطح قابل مشاهده است:
مستقیم: بهبود کیفیت برنامهریزی محلهای و افزایش مشارکت واقعی شهروندان غیرمستقیم: افزایش سرمایه اجتماعی، تقویت هویت محلهای، بهبود کیفیت زندگی و افزایش تابآوری اجتماعی
ویژگی کلیدی:
آنچه این نظریه را انقلابی میسازد، تأکید بر ماهیت مستمر و تکاملی ظرفیتسازی است. این فرایند نه یک نقطه پایان، بلکه مسیری مستمر است که در آن بازخوردها و تجارب حاصل از اجرا مداوماً به اصلاح و بهبود میانجامد.
کاربرد عملی:
این نظریه چارچوبی انعطافپذیر فراهم میآورد که میتواند متناسب با شرایط خاص هر محله و با توجه به ظرفیتها و محدودیتهای موجود طراحی و اجرا شود. تعهد بلندمدت مدیریت شهری، مشارکت فعال ساکنان و تأمین منابع پایدار از پیششرطهای اساسی موفقیت این رویکرد هستند.
امروز، با تکمیل این مرحله از سفر علمی، آمادهام تا این دانش را در خدمت حل چالشهای پیچیده برنامهریزی کلانشهرهای امروز قرار دهم.
- ۰۴/۰۵/۱۰