یادداشت های

رضاشادمان فر

یادداشت های

رضاشادمان فر

رضا شادمان فر کارشناس ارشد مدیریت شهری و دانشجوی شهرسازی و فعال در حوزه های مشارکت شهروندان در مدیریت شهری ، شورایاری ها و مدیریت محله در این وبلاگ به بیان دیدگاه های خود و مشاهداتش می پردازد. همچنین وب سایت shadmanfar.ir برای ارتباط و آشنایی بیشتر با ایشان در دسترس است.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب در فروردين ۱۴۰۳ ثبت شده است

۱۷
فروردين

به‌طورکلی در نظام برنامه‌ریزی و توسعه با طیف وسیعی از رویکردها برای مدیریت و برنامه‌ریزی سکونتگاه‌های انسانی مواجهیم که در دو سر این طیف می‌توان به دو الگوی کلی اشاره کرد. یکی بر جزم‌اندیشی و مدیریت اقتدارگرایانه و تمرکز قدرت تأکید دارد که محصول خردگرایی و اثبات‌گرایی است (Gibert and Segard,2015; Newsome,2009). این الگو به نام جامع عقلایی شناخته‌شده که بر تسلط نخبگان (به‌ویژه مهندسان) در عرصه اداره شهرها تأکید دارند. درحالی‌که سایر ذی‌نفعان شهر دخالتی در برنامه‌ریزی ندارند. این شیوه به‌ویژه در جوامعی که مراحل توسعه را به‌ویژه در بعد اجتماعی طی نکرده‌اند به دلیل عمل‌گرایی، تحرک سریع و دستیابی به نتایج فوری بر مبنای اصول جهان‌شمول منطق و ایجاد تغییرات یک‌باره در فضا، از مطلوبیت و رواج برخوردار است. اما  جوامعی که مراحل توسعه را طی نموده‌اند و با ناپایداری تغییرات حاصل از تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی آمرانه و از بالابه‌پایین مواجه شده‌اند، آموخته‌اند که ماهیت شهرها و زندگی جمعی انسان‌ها بسیار پیچیده‌تر از آن است که در نظریه‌های شهرسازی نوگرا ترسیم شوند. ایشان شهرها را بزرگ‌ترین کانون زندگی اجتماعی انبوه انسان‌ها به شمار می‌آورند و بنابراین هرگونه برنامه‌ریزی و مداخله در آن‌ها را بدون مشارکت و همکاری جمعی ذی‌نفعان ناموفق می‌پندارند. امروزه نظریه‌های جدید سیاسی و اجتماعی (آنتونی گیدنز، یورگن هابرماس، رابرت نازیک) بر کاهش تمرکز و افزایش نقش نهادهای غیردولتی در اداره شهر و زندگی اجتماعی استوار است. براین‌اساس جنبش فرا نوگرا، مبانی شهرسازی نوگرا را به چالش کشیده است.

در اواخر قرن بیستم، سلطه مدرنیستی علم و عقل مورد چالش قرار می‌گیرد. در عرصه سیاست‌گذاری عمومی، در هر دو مرحله فرایند تصمیم‌گیری و نتایج آن سرخوردگی روزافزونی دیده می‌شود. در این دوران برنامه‌ریزان مورد آماج اعتراض‌های مردمی قرار می‌گیرند چرا که آنان پی بردند که برنامه‌ریزی نه کاری فنی و روش‌شناسانه که کاری سیاسی و خدعه‌آمیز است. مردم که در ابتدا قائل به پشتیبانی خرد و دانش فنی از تصمیمات برنامه‌ریزی بودند، با زیر سؤال رفتن خرد تخصصی، تصمیم می‌گیرند نقشی پررنگ‌تر از تماشاچی صرف داشته باشند و به دنبال سهمی در فرایند برنامه‌ریزی هستند. با انحلال مرزهای یقین، مفاهیم شهروندی فعال و مشارکت عمومی از نو متولد و دموکراسی فراگیر جانشین دموکراسی نمایندگی می‌شود. در همین دوران است که لزوم مداخله ذی‌نفعان در پروژه‌ها مورد تأکید قرار می‌گیرد و طرح‌های شهری نیز از این قاعده مستثنی نبوده‌اند چنان‌که اصطلاحاتی همچون شریک، بازیگر و سردسته با معانی مشابه در مورد ذی‌نفعان طرح‌های شهری مطرح شده است‏(گلزاری، ۱۳۹۲).

شهروندان برای مشارکت در فرایند توسعه شهر نیاز به نهادهایی اجتماعی در مقیاس‌هایی خردتر، یا به‌عبارت‌دیگر نهادهای خرد مقیاس محله‌ای دارند، و به همین دلیل ایجاد نهادهای اجتماعی در مقیاس محله ضرورتی است که باید به آن پاسخ گفت. پژوهش‌های مرتبط نشان داده که نهادسازی و ظرفیت‌سازی نهادی در سطح محله و عملیاتی ساختن این مهم در مدیریت و برنامه‌ریزی محله‌ای در درون شهرها و به‌ویژه کلان‌شهرها، اولین و بلکه اساسی‌ترین گام در بنیان نهادن مدیریت محله‌ای کارآمد به شمار می‌آید ‏(کاظمیان و دیگران، ۱۳۹۲؛ لاله پور، ۱۳۹۶). از طرف دیگر، مدیریت محله‌ای در درون شهرها می‌تواند به‌عنوان سیاستی مهم در راستای استفاده از ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های متعددی که اجتماعات محلی درون شهرها از آن برخوردارند، به کار رود؛ چرا که مدیریت محله‌ای نزدیک‌ترین سطح مدیریتی به مردم و شاید اصلی‌ترین سطحی باشد که می‌تواند دانش و تجربه عملی مردم را در راستای توسعه شهری به کار گیرد.

  • رضا شادمان فر
۱۷
فروردين

صاحب‌نظران بر این باورند که ظرفیت موجود در اجتماعات محله‌ای می‌تواند به‌عنوان ابزاری جهت توانمندسازی اجتماعات محله‌ای در ایفای نقش در فرایند توسعه شهری محله مبنا به کار گرفته شود. براین‌اساس، پارادایم جدیدی در توسعه شهری معرفی گردید که در آن دولت به‌تنهایی بازیگر عرصه توسعه نیست ‏(ایمانی‌جاجرمی و دیگران، ۱۳۸۷؛ پیران، ۱۳۸۹؛ رفیعیان و دیگران، ۲۰۱۴). امروزه مفاهیم جدیدی چون ظرفیت، ظرفیت‌سازی و توسعه ظرفیتی در سطوح مختلف مطرح شده است. در این بین، برنامه عمران سازمان ملل متحد ظرفیت‌سازی را در سطح فردی، سطح نهادی و سطح اجتماعی تشریح می‌کند. بنابر این، می‌توان اینطور در نظر گرفت که یکی از اصلی‌ترین سیاست‌های روز در توسعه شهری رویکرد نهادی است که به طور عمده به توانمندسازی، سرمایه اجتماعی، فرهنگ و ارزش‌ها و محیط‌زیست اشاره دارد.

ازاین‌رو، در زمینه همکاری‌های صورت‌گرفته در توسعه جوامع کمتر توسعه‌یافته، رویکرد ظرفیت‌سازی در نهادهای محلی این قابلیت را ایجاد می‌کند تا این جوامع اداره زیرساخت‌های حاصل از کمک‌های بیرونی را به دست بگیرند. این در حالی است که در جوامع کمتر توسعه‌یافته و درحال‌توسعه فرهنگ حاصل از قرن‌ها حاکمیت نظام‌های اقتدارگرایانه، رسوخ بی‌اعتمادی و فردگرایی نهادینه‌شده بر پیچیدگی مسئله افزوده است. به‌طوری‌که اجتماعات محله‌ای ظرفیت و توانمندی به دست گرفتن امور و تشکیل نهاد برنامه‌ریزی توسعه محله را ازدست‌داده‌اند ‏(آزادخانی، ۱۳۹۴؛ حبیبی و رضوانی، ۲۰۰۶؛ عارفی مهیار، ۱۳۸۰؛ علوی تبار، ۱۳۷۹).

 اغلب رویکردهای نوین توسعه بر این نکته اشاره دارند که هر فضای جغرافیایی، محتوای نهادی و بومی خاص خود را دارد و بنابراین مسیر توسعه آن نیز منحصربه‌فرد خواهد بود (Naudé,2010). اگرچه در دوران حاکمیت نظام شهرسازی نوگرا در ایران به نقش و ظرفیت اجتماعات محله‌ای در توسعه شهر کمتر توجه شد اما محله در شهرهای ایرانی ریشه‌ای به قدمت خود شهرها داشته و در بسیاری از شهرها همچنان اثر نهادهای محله‌ای قابل‌بررسی است. امروز نظر به اینکه استقرار حکمروایی خوب شهری به‌عنوان هدف راهبردی مدیریت شهری کلان‌شهرها تعیین شده است، بررسی شهر تهران به‌عنوان کلان‌شهری که در دهه اخیر تجارب قابل‌توجهی در حوزه ساختارسازی در اجتماعات محلهای و ایجاد ظرفیت در نهادی به دست آورده است ـ که از آن جمله میتوان به تشکیل شورایاریهای محله، تدوین اسناد توسعه محلهای با مشارکت ایشان، ایجاد هیئت‌امنای محله متشکل از ذی‌نفعان محله به‌عنوان متولی امور محله و واگذاری ابنیه و فعالیتهای فرهنگی، هنری، اجتماعی و ورزشی در سطح محله به ایشان اشاره کرد ـ موردمطالعه این پژوهش قرار گرفته است.

اما در یک کلان‌شهر با انبوهی از اجتماعات محله‌ای مواجهیم که محتوای نهادی خاص خود رادارند سؤال اینجاست که برای تشکیل نظام برنامه‌ریزی شهری محله مبنا سهم هریک از مؤلفه‌های تشکیل‌دهنده ظرفیت نهادی در یک محله چیست؟ در گونه‌های مختلف محله‌های یک کلان‌شهر نهادهای کنشگر توسعه کدام‌اند؟ و حوزه تأثیر آن‌ها چیست؟ مجهول دیگر اینکه آیا نهادهایی که بالقوه در محله‌ها فعال‌اند ظرفیت لازم برای ایفای نقش در نظام برنامه‌ریزی محله مبنا را دارند؟ ایجاد ظرفیت در بعد نهادی در یک محله بر چه مبنایی باید صورت بگیرد؟ آیا برای ایجاد و نهادینه‌کردن این ظرفیت می‌توان مدلی نظری ارائه داد که هم دربرگیرنده تنوع گونه‌های محله در یک کلان‌شهر باشد و هم ضامن تحقق‌پذیری نظام توسعه شهر بر مبنای محله؟

  • رضا شادمان فر