یادداشت های

رضاشادمان فر

یادداشت های

رضاشادمان فر

رضا شادمان فر کارشناس ارشد مدیریت شهری و دانشجوی شهرسازی و فعال در حوزه های مشارکت شهروندان در مدیریت شهری ، شورایاری ها و مدیریت محله در این وبلاگ به بیان دیدگاه های خود و مشاهداتش می پردازد. همچنین وب سایت shadmanfar.ir برای ارتباط و آشنایی بیشتر با ایشان در دسترس است.

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۶ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۹
مهر

برداشت‌های ایده الی مدیران ارشد از مدیریت محله در بیان انتظاراتی نظیر تفویض اختیار، واگذاری و کاهش تصدی‌گری در حوزه امور اجتماعی و فرهنگی در محلات شهری؛ تمرکززدایی در اداره شهر؛ مقابله با تصمیم‌گیری‌های امری و دستوری؛ تداوم مدیریت شهری در سطح محلی؛ تصمیم‌سازی از پایین به بالا؛ اداره محلات شهری توسط خود مردم محلی؛ و بالأخص تقاضای مشارکت همه‌جانبه مردم در مدیریت شهری نمایانگر می‌شود.

مدیران میانی شهرداری‌های مناطق و نواحی عملاً مدیریت محله را نپذیرفته و بر این اساس عمل می‌کند که مدیریت محله برای کمک به آن‌ها و کاهش مسئولیت و وظایفشان ایجادشده است. ازاین‌رو، مدیریت محله در شکل فعلی، درنهایت تمرکزگرا، غیر مشارکتی و آمرانه است.

البته باید این واقعیت را مدنظر داشت که ویژگی‌های قانون شهرداری‌ها به‌عنوان حقوق عمومی که به آن اشاره شد در بیشتر موارد در تضاد با اهدافی است که برای مدیریت محله در نظر گرفته‌شده است به‌عنوان‌مثال، بر اساس ویژگی امری بودن، شهرداری باید و الزاماً در حوزه وظایف خود به‌صورت امری و دستوری عمل کند چراکه غیرازاین خلاف نص صریح پشتوانه‌های قانونی این سازمان عمومی است؛ بنابراین وظیفه‌ای که قانون شهرداری‌ها بر عهده دارد باید به‌صورت امری و دستوری به اجرا بگذارد. این ویژگی شهرداری به‌عنوان یک شخصیت حقوق عمومی ناقض هدف از راه‌اندازی مدیریت محله است، زیرا بر اساس دیدگاه‌های مسئولین شهرداری هدف اصلی از راه‌اندازی مدیریت محله جلوگیری از فعالیت‌های امری و دستوری است. ضمناً در هنگام بررسی حقوقی نیز نشان دادیم که ماهیت قانون شهرداری و تکلیف آن برای انجام برخی خدمات، حتی در شرایط وجود مصوبه شورای شهر برای جلب مشارکت‌های مردمی، زمینه مناسبی برای مدیریت محله نیست.

توقعات برآمده از این اختلاط‌های مفهومی، به تقابل و تضاد میان هیئت‌امنا، مدیران محلات و کارکنان ستادی شهرداری در سطح منطقه و ناحیه انجامیده است. کارکنان شهرداری ناحیه و منطقه، مدیریت محله را نیرو و مجری کارهای خود می‌دانند و هیئت‌امنا نیز این افراد را مجری تصمیمات خود تلقی می‌کند.

  • رضا شادمان فر
۲۸
مهر

میان دو مفهوم مدیریت محلی و مدیریت محله که دو مفهوم متفاوت از هم هستند تداخل معنایی وجود دارد که با بررسی دستورالعمل‌های ستاد راهبری مرکزی می‌توان این اختلال را به‌روشنی مشاهده کرد به‌عنوان‌مثال در مدیریت محله نیازی به واگذاری، تفویض اختیار و قدرت تصمیم‌گیری نیست درحالی‌که در مدیریت محلی این موارد باید وجود داشته باشد. در بخش مدیریت محلی از مفهوم نظری تمرکز دایی (تراکم زدایی، واگذاری و تفویض اختیار) استفاده می‌شود. درحالی‌که در مدیریت محله از مدیریت خدمات در محله در هماهنگی با نیازهای ساکنان واحد همسایگی و توان و ظرفیت نهادها و سازمان‌های خدمات رسان در یک فرایندی پیوندی بحث می‌شود. مؤلفه‌های مربوط به مدیریت محلی که عبارت‌اند از تمرکززدایی، تفویض اختیار و واگذاری امور در قوانین عادی که مبنای مدیریت محله در تهران قرارگرفته است خود در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.

  • رضا شادمان فر
۲۷
مهر

وقتی به اسناد پایه تشکیل مدیریت محله مراجعه کنیم خواهیم دید که مهم‌ترین سند فرادست مدیریت محله در سطح محلی مصوبات مربوط به انجمن‌ معتمدین محله (شورایاری‌ها) و مصوبه 10/2/1385 در مورد ارائه مجوز تشکیل ستاد ساماندهی مشارکت­های اجتماعی مناطق بیست و دوگانه شهرداری تهران است.

الف- مجوز تشکیل ستاد ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی مناطق بیست و دوگانه شهرداری تهران

این مجوز مصوب دویست و بیست و پنجمین و دویست و بیست و ششمین جلسات رسمی علنی فوق‌العاده و عادی شورای اسلامی شهر (دوره دوم) تهران است که مشتمل بر ماده‌واحده و پنج تبصره‌ی ذیل آن است؛ که به ترتیب به تاریخ‌های سه‌شنبه بیست و دوم و سه‌شنبه بیست و نهم فروردین‌ماه سال 1385 است و در تاریخ 10/2/1385 مصوب شده است.

بر اساس ماده‌واحده این مصوبه که متن آن ارائه می‌گردد:

 نظر به اهمیت مشارکت اجتماعی شهروندان تهرانی در زمینه­های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، عمرانی و رفاهی و ضرورت بهره­گیری از توانمندی‌ها، ابتکارات، قابلیت­ها و استعدادهای نهفته در میان اقشار گوناگون و به‌منظور هماهنگی فعالیت­های دستگاه‌های مختلف در این زمینه و با توجه به سیاست­های عمومی نظام در افزایش مشارکت مردم در امور مختلف و ضرورت تعامل دستگاه­های مختلف مسئول در این امور، با استناد به بندهای دوم، پنجم، هفتم ماده هفتاد و یکم قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران مصوب 1/3/1375 و اصلاحات و الحاقات آن و همچنین با در نظر گرفتن وظایف شهرداری تهران در ساماندهی مسائل مختلف خدماتی، رفاهی، بهداشتی، عمرانی، فرهنگی و اجتماعی و تعامل این نهاد با شهروندان تهرانی و دستگاه­های اجرایی ذی‌ربط در سطح محلات، نواحی و مناطق شهری، شهرداری تهران موظف است با دعوت از مسئولین دستگاه­های ذی‌ربط در حوزه عمومی و اجرایی و دبیران انجمن‌های معتمدین محلات و مشارکت آن‌ها، نسبت به تشکیل ستاد مشارکت‌های اجتماعی در مناطق بیست‌ودو گانه تهران اقدام نماید.[1]

مفهوم «مدیریت محله» و به‌تبع آن «مدیر محله» که امروز در شهرداری تهران از آن نام‌برده شده است ازآنچه به آن استناد شده است استخراج نمی‌گردد؛ و قانون تشکیلات شوراهای اسلامی سال 1375 از آن‌چنان ظرفیت حقوقی، تئوریک و مفهومی برخوردار نیست که این مفهوم از آن استخراج گردد ‏(فاضلی و قادری، ۱۳۹۲).

لذا می‌توان این‌طور بیان کرد که مفهوم مدیریت محله جایگاه حقوقی و تئوریک محکم و قوی ندارد و اولویت‌دار ترین امر در مواجه با این مقوله تعریف و تثبیت هویت آن در نظام مدیریت شهری شهر تهران و یا حتی کشور خواهد بود.

ب- ابلاغیه دستورالعمل ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی و فرهنگی در محلات شهر تهران

ابلاغیه دستورالعمل ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی و فرهنگی در محلات شهر تهران اصلی‌ترین سند فرادست مدیریت محله است که در آن جزئیات مربوط به اهداف و وظایف مدیریت محله آمده است.

در این ابلاغیه آمده است:

 در راستای تشکیل ستاد ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی فرهنگی در مناطق بیست‌ودو گانه شهر تهران دستورالعمل ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی در محلات شهر تهران، مشتمل بر ماده‌واحده و دو تبصره ذیل آن مورخ 13/8/1388 ابلاغ گردیده است.

 همچنین مقصود از این دستورالعمل این‌طور آمده است:

 1) به‌منظور تمهید بسترهای قانونی و اجرایی لازم برای گسترش و تعمیق مشارکت آحاد شهروندان و ساکنین محلات تهران در امور مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، خدماتی، رفاهی و ورزشی، 2) استفاده بهتر و بیشتر از ظرفیت‌های انجمن‌های معتمدین محلات (شورایاری‌ها)، 3) تقویت تعامل و همکاری نهادهای دولتی، عمومی و مردمی در مقیاس محلات 4) ساماندهی و سازمان‌دهی مشارکت معنادار و مستمر شهروندان در مأموریت‌های مهم مدیریت شهری و در رأس آن‌ها شورا و شهرداری 5) همچنین تحقق بهینه وظایف و مأموریت‌های محوله به انجمن­های شورایاری، 6) در راستای مفاد بندهای دوم بندهای دوم، پنجم و هفتم ماده هفتاد و یکم قانون تشکیلات، وظایف و انتخابات شوراهای اسلامی کشور و انتخاب شهرداران مصوب 1/3/1375 و اصلاحات و الحاقات قانونی 7) همچنین حسن اجرای مصوبه «مجوز تشکیل ستاد ساماندهی مشارکت­های اجتماعی مناطق بیست و دوگانه شهرداری تهران» تصویبی در جلسات دویست و بیست و پنجمین و دویست و بیست و ششمین جلسات رسمی علنی فوق‌العاده و عادی شورای اسلامی شهر (دوره دوم) تهران به تاریخ بیست و دوم و بیست و نهم فروردین‌ماه سال 1385 ابلاغی به شماره 160/719/1885 به تاریخ 10/2/85 و دستورالعمل اجرایی آن، شهرداری مکلف است بدون هرگونه توسعه تشکیلاتی و افزایش نیروی انسانی و با استفاده از نیروی انسانی موجود نسبت به تشکیل کمیته ساماندهی مشارکت­های اجتماعی در محلات شهر تهران با شرکت افراد ذیل اقدام نماید:

 الف) تمامی اعضای اصلی انجمن معتمدین محله (شورایاری)، ب) نمایندگان تشکل­ها و گروه‌های اجتماعی و فرهنگی فعال و ذی‌ربط شامل گروه‌های داوطلب محلی و کارگروه­های تخصصی مردمی، ج) نمایندگان نهادها و دستگاه­های دولتی و عمومی که در سطح محله به شهروندان خدمات‌رسانی می‌نمایند، د) نماینده کارآمد، ثابت و آگاه از سوی شهرداری تهران.

این مصوبه که بر اساس آن آیین‌نامه ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی و سایر دستورالعمل‌ها و شیوه‌نامه‌ها از آن مستخرج شده است در پاییز سال 1389 توسط دبیرخانه ستاد راهبری منتشر شد و ملاک عمل واحدهای صف و ستاد شهرداری تهران و مدیریت محله‌های شهر تهران پس از تشکیل قرار گرفت تا اینکه در سال 1394 موردبازنگری قرار گرفت.

همان‌طور که در متن ابلاغیه آمده است شهرداری مکلف شده نسبت به تشکیل کمیته ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی در محلات شهر تهران اقدام نماید این کمیته در دستورالعمل تهیه‌شده توسط ستاد راهبری مرکزی به‌اختصار «هیات امنای محله» نامیده شد و کمیته ساماندهی مشارکت­های اجتماعی در محلات شهر تهران در ادبیات مدریت محله به فراموشی سپرده شد. این در حالی است که به نظر نگارنده از نام کمیته ساماندهی و همچنین از متن ابلاغیه به‌ویژه بند 3 می‌توان این‌طور برداشت کرد که انتظار از تشکیل این کمیته در محله‌ها به‌نوعی پایه‌گذاری مدیریت واحد شهری در مقیاس محله بوده باشد به‌گونه‌ای که سازمان‌ها و نهادهای دولتی، غیردولتی، شهرداری و نمایندگان منتخب اهالی محله در این کمیته عضو هستند؛ اما کلمه هیات امنا بار معنایی دیگری را تداعی می‌کند که مفهوم هم‌افزایی کمتری در آن است! این موضوع در سال‌های بعد وقتی مدیریت محله که شامل هیات امنا هم می‌شود به‌مرورزمان موظف به اجرای سیاست‌ها و برنامه‌های معاونت اجتماعی شهرداری تهران شد و به‌طور مستقیم برای انجام وظایف واگذارشده بودجه دریافت داشت نمود بیشتری پیدا کرد به‌گونه‌ای که دیگر اعضای نماینده سازمان‌های دولتی و غیردولتی محله دلیل غایی حضور خود را در کمیته پیدا نمی‌کردند! و اعضای شورایاری‌ها حضور ایشان را توطئه‌ای برای کمرنگ کردن نقش خودشان می‌پنداشتند!

لذا تغییرات در نام‌ها یکی از مسائلی است که باعث گم‌شدن هویت اصلی تشکیل بنیادی‌ترین بخش مدیریت محله یعنی کمیته ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی در محلات شهر تهران شده است.



[1] به‌صراحت مشخص است که هدف تشکیل ستاد مشارکت‌های اجتماعی «تراکم زدایی» از مسئولیت‌های شهرداری در ساماندهی مسائل محلی است؛ بنابراین می‌توان گفت که درواقع این ستاد، ستاد ساماندهی فعالیت‌های خدماتی، رفاهی، بهداشتی، عمرانی، فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران در محلات شهر تهران است نه ایجاد تشکیلات در سطح محله‌های شهر تهران.

 

  • رضا شادمان فر
۲۶
مهر

یکی از مسائل اصلی و شاید بهتر باشد بگوییم سرچشمه مسائل آنچه ما در شهر تهران بانام مدیریت محله می‌شناسیم مسئله انطباق چیستی مدیریت محله (به معنی آنچه ما به مجموعه ساختار هیات امنا، مدیر، بازرس و خانه‌های هر محله اطلاق می‌کنیم) با تعاریفی است که از یک تشکل مدنی در متون رسمی موجود است و اینکه چه رابطه‌ای این تشکل با سازمان شهرداری تهران می‌تواند داشته باشد؟

 به‌آسانی نمی‌توان برای مدیریت یک محله پیشوند سازمان، نهاد، شرکت، اداره و ... را استفاده کرد زیرا برخی از وجوه یکی و برخی از وجوه دیگری را دارد! این در حالی است که استفاده از یک مفهوم در حوزه مدیریت و نظام اداره یک جامعه نیازمند بررسی‌های لازم و قبل از آن نیازمند یافتن جایگاه قانونی، نظری و مفهومی، فرهنگی و اجتماعی است.

این موضوع زمانی بیشتر رخ می‌نماید که بخواهیم شرح وظایف مدیر محله را تعریف نماییم؛ شخصی که حکم خود را از ریس هیات امنا می‌گیرد. ریس هیات امنایی که به‌واسطه شخصیت حقوقی دبیر شورایاری محله بارأی اهالی محله انتخاب‌شده و زیر نظر و حکم ستاد هماهنگی شورای اسلامی شهر تهران است ولی شرح وظایفش توسط ستادی در شهرداری تهران تعیین می‌شود!

  • رضا شادمان فر
۲۵
مهر

با در نظر گرفتن آنچه در مطلب پیشین بیان شدپیش از بحث در خصوص مساله شناسی مدیریت محله به مروری بر آنچه در مسیر تشکیل مدیریت محله در شهر تهران رخ‌داده است می‌پردازیم:

1-1-       مصوبه ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی در محلات شهر تهران

در آبان سال 1388 شورای اسلامی شهر تهران باهدف کاهش تصدی‌گری، برون‌سپاری، گسترش و نهادینه کردن مشارکت آگاهانه و اثربخش مردمی و واگذاری فضاها، ابنیه و فعالیت‌های فرهنگی، هنری، اجتماعی و ورزشی در سطح محله مصوبه ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی در محلات شهر تهران را ابلاغ نمود؛ که بر مبنای آن ستادهایی در هر محله متشکل از اعضای شورایاری محله و نمایندگان نهادهای ذی‌دخل در امور محله (شهرداری، مساجد، مدارس، سازمان‌های مردم‌نهاد و ...) متناظر با هر محله در شهر تهران تشکیل شد که بر اساس دستورالعمل اجرایی مصوب شورای بازنگری و هماهنگی نظامات برنامه‌ریزی و اجرایی شهرداری تهران در ابتدای سال 1389 ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی در محلات شهر تهران را در پی داشته باشد‏(عارفی مهیار، ۱۳۸۰).

1-2-      تدوین دستورالعمل مشارکت‌های اجتماعی در محلات شهر تهران

بر اساس تبصره یکم مصوبه فوق اشاره؛ ستاد هماهنگی شورایاری‌های مأمور شد تا دستورالعمل مشارکت‌های اجتماعی در محلات شهر تهران را تهیه نموده و به تصویب شورای بازنگری نظامات و برنامه‌ریزی و اجرایی شهرداری تهران و با حضور نماینده فرماندار تهران، رؤسای وقت ستاد هماهنگی شورایاری‌ها و کمیسیون فرهنگی، اجتماعی و زیست شهری برساند. این کار با تلاش و همکاری نزدیک مدیر آموزش ستاد شورایاری‌ها و مشاور معاونت امور مناطق شهرداری تهران در امور شورایاری‌ها صورت پذیرفت؛ و در جلسه بیست و دوم شورای مذکور در تاریخ 29/1/1389 تصویب گردید.

پس از تصویب در شورای نظامات؛ بر اساس همین دستورالعمل ستادی با عنوان ستاد راهبری مرکزی به ریاست شهردار تهران و معاونین و نمایندگان کمیسیون اجتماعی و فرهنگی شورا و ستاد هماهنگی شورایاری‌ها در سطح ستاد شهرداری تهران و متناظر با آن نیز در مناطق 22 گانه تشکیل گردید؛ و آیین‌نامه‌ها و شیوه‌نامه‌های اجرایی نیز با همین ترکیب اما با محوریت شهرداری و معاونت امور مناطق تهیه و به ستادهای مناطق ابلاغ شد و مرحله‌به‌مرحله شکل‌گیری ساختارهای محله محور در دستور کار شهرداری تهران قرار گرفت.

1-3-     تشکیل ساختارهای مردمی در محله‌ها

 بر اساس دستورالعمل ستاد ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی در محلات شهر تهران (ستاد راهبری مرکزی) لازم بود که کمیته‌های ساماندهی مشارکت‌های اجتماعی در محلات (هیات امنای محله) برای اجرای وظایف خود ساختار اجرایی ایجاد نماید؛ بنابراین مطابق ماده 7 دستورالعمل مذکور مدیران محلات و بازرسین انتخاب و کارگروه‌های تخصصی در هر محله تشکیل شدند.

1-4-     واگذاری امکانات درمقیاس محله به مدیریت محله

 پس از شکل‌گیری ساختارهای مردمی در تمامی محلات شهر بر اساس مواد دستورالعمل و بر اساس آیین‌نامه مالی، واداری و تشکیلاتی مدیریت محله طی قراردادهایی فضاهای موجود درهرمحله که متعلق به شهرداری بوده و پیش از این توسط کارکنان سازمان شهرداری اداره می‌شد (شامل سرای محله، زمین‌های چمن مصنوعی و ...) به مدیریت هر محله واگذار شد.

1-5-     واگذاری فعالیت‌ها حوزه فرهنگی و اجتماعی در مقیاس محله به مدیریت محله

در دستورالعمل اولیه (1389) ماده 5 به وظایف قابل‌واگذاری به مدیریت محله اختصاص‌یافته است که صرفاً به اجرای فعالیت‌ها حوزه فرهنگی و اجتماعی در مقیاس محله اختصاص ندارد، مشارکت در ارتقا زیباسازی، مدیریت بحران، حفظ آثار قدیمی، نظارت بر سند توسعه محله‌ای نیز به او واگذارشده؛ اما در بازنگری سال 1394 فعالیت‌هایی که به‌طور مستقیم واگذارشده در حوزه فرهنگی و اجتماعی است[1] و سایر حوزه‌ها (حوزه خدمات شهری و زیست‌محیطی، شهرسازی، حمل‌ونقل و ترافیک، برنامه‌ریزی و توسعه‌ شهری و مدیریت بحران، مالی و اقتصادی) منوط به هماهنگی معاونت‌های ذی‌ربط در شهرداری با رعایت ضوابط قانونی لازم شده و این‌طور بیان‌شده که به‌‌صورت تدریجی در یک زمان‌بندی 4 ساله و به‌موازات افزایش و نهادینه شدن ظرفیت‌های فکری، تشکیلاتی، مالی و انسانی و توانمندی‌های مدیریت محله و ایجاد شرایط لازم واگذار ‌گردد.

لازم به ذکر است که انجام این وظایف یکی از منابع درآمدی مدیریت محله است و منابع مالی تخصیص‌یافته برای این امور از شهرداری به‌حساب بانکی مستقلی به نام مدیریت همان محله واریز می‌گردد.



[1] شامل فعالیت‌ها و برنامه‌های فرهنگی، اجتماعی، پیشگیری و کاهش آسیب‌های اجتماعی، توسعه کارآفرینی، هنری، رفاهی، ورزشی، سلامت، آموزش‌های شهروندی، مطالعات و پژوهش‌های محله‌ای، امور خانواده و بانوان در مقیاس و کارکرد محله‌ای؛

  • رضا شادمان فر
۲۵
مهر

محله‌های شهری از گذشته‌های دور دارای ظرفیت‌ها و عملکردهای خاصی بوده که همواره موردتوجه مدیران شهری قرارگرفته است. تاریخ زندگی شهری در ایران نشان می‌دهد که همواره شیوه زیست شهری مبتنی بر هویت محله‌ای بوده است. برخلاف شهرهای اروپایی که ساکنان شهر احساس نزدیکی و تعلق به جامعه شهری فراتر از مرزهای محله‌ای داشتند، در شهرهای شرقی و ایرانی، محله‌، عامل همبستگی اجتماعی میان افراد بوده است‏(کوثری و همکاران ۱۳۸۷).

 علاوه بر نقش هویت و هویت‌یابی در قالب محله و پیامدهای حاصل از آن، یکی دیگر از ضرورت‏های توجه به «محله»، مسئله مشارکت مدنی است. میان انواع مشارکت، مشارکت مدنی از جایگاه رفیعی برخوردار است که بر پایه تعامل میان افراد شکل می‌گیرد و بر بعد حق مداری در مقایسه با وظیفه مداری متمرکز است. اصول شهروندی، اعتماد اجتماعی، پاسخگویی و نظارت، آزادی و عدالت، حقوق و تکالیف و... پایه‌های مشارکت مدنی را پی‌ریزی می‌کنند. تبلور مشارکت مدنی ابعاد و حوزه‌های بسیاری متنوع و متکثری را دربرمی گیرد. یکی از اصلی‌ترین پایگاه‌ها و حوزه‌های تبلور مشارکت مدنی در زندگی شهری و کلان‌شهری محله است. مشارکت مدنی در سطح محله می‌تواند موجب وفاق اجتماعی گردیده و از بار مسئولیت و تصدی‌گری دولت و نهادهای عمومی مانند شهرداری بکاهد. از سویی دیگر، امروزه اداره و مدیریت صحیح و پایدار شهرها و مخصوصاً کلان-شهرها بدون جلب مشارکت مدنی امری غیرممکن است. بر این اساس، برنامه‏ریزی‏‏ برای مشارکت دادن و حضور آگاهانه و معنادار شهروندان در عرصه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، رفاهی و محلی، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها و ضرورت‌های مدیران شهری است.

بر این اساس پارادایمی نو یا بازگشت به پارادایم قدیمی در قالبی نو در حوزه مدیریت و برنامه‌ریزی شهری برجسته شده است که بر «محله» تأکید دارد. از درون این پارادایم مفهوم «برنامه‏ریزی محله مبنا» بیرون آمده است. این مفهوم مبتنی بر مقیاس‌های ذهنی و ابعاد مشخص فضا - زمان در مقیاس محلی و خرد است تا نگرش کلان و به‌جای پرداختن به توده مکانیکی و غیرقابل مدیریت کلان‌شهری به‌اندازه قابل مدیریت و واحدهای ارگانیکی مشخص (محله‌ها شهری) می‌اندیشد. در این رویکرد نگاه برنامه‌ریزی و مدیریت از «پایین به بالا»، مبتنی بر توانمندسازی، نگرش «دارایی مبنا» و تأکید بر منابع انسانی و سرمایه‏‏ها‏‏ی اجتماعی و مشارکت جمعی ساکنین محله‌ها است ‏(حاجی پور، ۱۳۸۵).

امروزه بیشتر صاحب‌نظران حوزه مدیریت شهری، تجربه مدیریت متمرکز شهر را شکست‌خورده دانسته و آن را بدون مشارکت شهروندان ناموفق ارزیابی می‌کنند. ازاین‌رو جلب مشارکت شهروندان یکی از دغدغه‌های اصلی مدیریت‌های نوین شهری محسوب می‌شود. شهرداری تهران یکی از نهادهای مهم مدیریت این کلان‌شهر با اتخاذ رویکردی اجتماعی، گام‌های اساسی در راستای جلب مشارکت شهروندان برداشته است. شهردار تهران «شهر زیست پذیر؛ شهروند مشارکت پذیر» را به‌عنوان برنامه‌های خود اعلام نموده است و به‌وضوح در سخنرانی‌های خود به اهمیت مشارکت شهروندان در اداره شهر اشاره نموده‌اند.

اما پیش‌ازاین در تهران در سال‌های اخیر در قالب تشکیل و حمایت از فعالیت‌های «شورایاری‌های محله‌ها» اقداماتی برای تقویت هویت‌ محلی و استفاده از ظرفیت مشارکت و همکاری شهروندان و توجه به اولویت‌ها و نیازهای محلی صورت گرفته است.

 در ادامه این مسیر با اجرای «طرح مدیریت محله» در محله‌های شهر تهران باهدف سپردن امور مرتبط فرهنگی، اجتماعی و ورزشی در مقیاس محله به خود ساکنین محله و بهره‌گیری مؤثر از ظرفیت مشارکت، همکاری و توانمندی ساکنین، تلاش شد تا برای حضور، همکاری و تعامل تمامی علاقه‌مندان به مسائل شهری در مقیاس محله‌ها و شکوفایی استعدادهای محله‏ای در حوزه هویت‌یابی و ایجاد احساس تعلق فراهم گردد؛ اما بررسی‌های صورت گرفته میزان تحقق اهداف در مقابل آورده مدیریت شهری قابل‌قبول نمی‌داند و علاوه بر آن امروز مدیریت شهری خود را در برابر فرآورده‌ای می‌بیند که مقرر بود تسهیل گر اداره شهر باشد درحالی‌که به دلایلی که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد استعداد ایجاد یک بحران برای سازمان شهرداری را دارد!

  • رضا شادمان فر