اندر احوالات نماینده سازی از شهروندان
پس برای تشکیل میز برنامه ریزی مرکزی شهر تعداد صندلی ها به مراتب کمتر از خلاصه عصاره جامعه شهروندان است . چاره ای جز برگزیدن سوگلی از هر باغ نیست ! تا دسته گلی درخور نمایندگی همه را بنشانیم و این تازه شروع حرکت در جاده پیچیده جذب مشارکت شهروندان در تصمیم گیری برای خودشان است . پیچ بعدی طراحی سازوکاری است که نماینده واقعی هر کدام از خرده فرهنگ ها را برگزینیم حتی اگر تمامی آنها را در شهر به تفکیک داشته باشیم. برای همین موضوع اگر چشم خود را کمی ببندیم می توان فرض کرد که محله ها اجزایی هستند که می توانند این کل را با آنها بنا کرد. اما آیا تعیین حدود محلات با استفاده از امتداد خیابانهای اصلی شهر است؟ بگذریم حال اندیشه این است که چکونه از میان یک محله یکی را نماینده کنیم ؟ این که نخود هر آش است و همیشه خود را داوطلب می کند ؟ یا آنکه در سال یک حرف می زند ولی همه حرفش را به جان می خرد ؟ او همان است که در دست چین من و شما جا نمی شود ! واگزار می کنیم به خودشان ؛ این شما و این صندوق مراقبت هم از خودتان فردا را بمانید و برای محله خود نماینده ای معرفی کنید خوب و بدش هم مال شماست …
بعد از طی این مراحل که ذکر سایر آفات و مشکالاتش در مجال نیست . تازه گذشت خم کوچه اول است زیرا که 3000 برگزیدیم و سی مرغ می جوییم. از ابر شهرمان هم جز این منتظر نبودیم اما میز ما هنوز فقط یک صندلی خالی دارد لذا باید هفت شهر عشق را طی کرد تا به سیمرغ رسید. ده به یک بایدش خلاصه کنیم این تخلیص را اگر به چشم مثبت اندیش ببینی نوید بخش بستن راه ناخالصی هایی است که در جمع حاضر جاشده اند وگرنه فرصتی است برای آنکه راه کژش را بهتر از دیگران بلد است و ابزار بهتری دارد.
در این مرحله 300 منتخب منتخب در دست ماست آنها را به همه نشان می دهیم و برای دیدن کل شهر که هرگز فرصتش را نداریم از آنها دعوت می کنیم اما تا یافتن سی مرغ هنوز خم دیگری در ته کوچه به انتظار است… راه مان همان است…