فاصله برداشت مجریان ازآنچه مصوبات مدیریت محله را معرفی میکند
آنچه از مصاحبههای صورت گرفته در پژوهش انجامشده در مرکز مطالعات و برنامهریزی شهر تهران به دست میآید این است که یکی از اهداف اصلی و کلان مدیرت محله تفویض اختیار و واگذاری امور، بهویژه امور اجتماعی و فرهنگی در مراحل اولیه بوده است. (فاضلی و قادری، ۱۳۹۲) اما همانطور که در مرور اسناد فرادست بهخوبی مشخص شد؛ چنین اهدافی برای مدیریت محله یا همان ستاد ساماندهی مشارکتهای اجتماعی در محلات شهر تهران وجود نداد و دستورالعمل مربوطه و حتی قانونی که مبنای آن بوده است (قانون تشکیلات شوراهای اسلامی 1375) از چنان ظرفیتی برخوردار نیست که مسئله «تفویض اختیار» با رویکرد قدرت تصمیمگیری و نظارت تفویض شده از آن استخراج گردد.
آنچه الآن در شهرداری تهران تحت عنوان مدیریت محله وجود دارد فاقد جایگاه مفهومی و قانونی است و از مفهوم ستاد ساماندهی مشارکت اجتماعی در محلات شهر تهران اخذشده است. ستاد ساماندهی مشارکتهای اجتماعی شهر تهران بیشتر ظرفیت مفهوم «مدیریت خدمات محله» که باید توسط شهرداری در محلات ارائه شود و مسئله «تراکم زدایی» از مسئولیتهای شهرداری در آن مستتر است را دارد تا مفهوم «مدیریت محله». استفاده از مفهوم «مدیریت محله» نیازمند وجود پشتوانههایی که در آن مفهوم مشارکت مبتنی بر قدرت تفویض شده تصمیمگیری در امور محلی و نظارت تفویض شده در امور محلی در آن وجود داشته باشد، در چنین شرایطی است که بسیاری از مشکلاتی که در حال حاضر ناشی از برداشت متفاوت از مدیریت محله است از بین خواهد رفت (فاضلی و قادری، ۱۳۹۲).
این موضوع یکی از مواردی است که مدیریت جدید شهر باید در خصوص آن تصمیم بگیرد که آیا استراتژی انبساطی یعنی بسط مصوبات به سمت هدایت قانونی وضع موجود مدیریت محله به تبدیلشدن به یک مدیریت محلی را داشته باشد یا ساختارهای موجود را تا حد شکلگیری کمیتههای محلهای حذف نماید. لازم به ذکر است که برای پیشگیری رهیافت اول مسئله دیگری رخ مینماید که همان خلأ فراساختاری در قوانین ملی است.